کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گهواره پوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گهواره پوش
لغتنامه دهخدا
گهواره پوش . [ گ َهَْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پوششی که به شکل گهواره برند و دوزند و بر آن افکنند تا از تابش نور و روشنی بر طفل خفته در آن جلوگیری شود و کودک آسوده و در فضای نیمه تاریک به خواب رود و گاه این پوشش مانع سرما و وزش باد شود. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
گویای گهواره
لغتنامه دهخدا
گویای گهواره . [ ی ِ گ َ رَ / رِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت عیسی (ع ) است و گویای مهد هم میگویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) .
-
گهواره ٔ دیو
لغتنامه دهخدا
گهواره ٔ دیو. [ گ َهَْ رَ / رِ ی ِ وْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام فنی از کشتی است که دو حریف یکدیگر را تکان میدهند تا یکی را بی خبر کرده بر زمین بنوازد. (بهار عجم ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ):همه رنگ و همه مکر و همه ریوست رقیب بی سخن صورت گهواره ٔ ...
-
گهواره جنبان
لغتنامه دهخدا
گهواره جنبان . [ گ َهَْ رَ / رِ جُم ْ ] (نف مرکب ) آنکه گهواره جنباند تا کودک خوشتر خسبد : ای در این گهواره ٔ وحشت چو طفلان پای بست غم ترا گهواره جنبان و حوادث دایگان .خاقانی .
-
گهواره جنبانی
لغتنامه دهخدا
گهواره جنبانی . [ گ َهَْ رَ / رِ جُم ْ ] (حامص مرکب ) عمل گهواره جنبان .
-
گهواره فروش
لغتنامه دهخدا
گهواره فروش . [ گ َهَْ رَ / رِ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که گهواره فروشد. مَهّاد.
-
گهواره فروشی
لغتنامه دهخدا
گهواره فروشی . [ گ َهَْ رَ / رِ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل گهواره فروش . || (اِ مرکب ) محل فروش گهواره . آنجا که گهواره فروشند.
-
bolster spring
فنر گهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فنر اصلی واگن که تکیهگاهی برای گهوارۀ بوژی است و وزن بدنۀ واگن را تحمل میکند
-
bolster hanger, swing hanger
گوشوارۀ گهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] در بوژیِ دارای گهوارۀ تابگیر، میلهها و اتصالاتی که از بالا به قاب بوژی و از پایین به تشتک فنر وصل میشوند
-
bolster anchor
مهار گهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میلهای با دو سر لاستیکی در دو سر انتهای گهوارۀ بوژی مسافری که یک طرف آن به قاب بوژی و طرف دیگر به گهواره وصل است
-
bolster snubber, spring dampener, friction dampener
میراگر گهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری که با ایجاد اصطکاک، نوسانات همزمان فنرهای بوژی را مستهلک میکند
-
bolster web, bolster diaphragm
جان گهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] صفحههای فولادی که بهصورت قطعات عمودی پُرکننده بین صفحههای بالایی و پایینی قرار میگیرد
-
bolsterless, bolster-free
بیگهواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ویژگی بوژی فاقد گهواره در واگنهای باری
-
swing bolster
گهوارۀ تابگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی گهوارۀ بوژی که به حالت معلق قرار دارد و با تاب خوردن میتواند اثر نیروهای جانبی را کاهش دهد