کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گهرفتال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گهرفتال
لغتنامه دهخدا
گهرفتال . [ گ ُ هََ ف َ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرفتال . گهرپراکننده و گهرافشاننده . گهرپاشنده . (از لغت فرس اسدی ) : گهرفتال شد این دیده از جفای کسی که بود نزد من او را تمام ریز فتال .شاهسار (از لغت فرس ).
-
جستوجو در متن
-
گوهرفتال
لغتنامه دهخدا
گوهرفتال . [ گ َ / گُو هََ ف َ ] (نف مرکب ) رجوع به گهرفتال شود.
-
فتال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ فتالیدن) [قدیمی] fa(e)tāl ۱. = فتالیدن۲. فتالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گهرفتال، ◻︎ جز از گشاد تو در چنبر فلک که برد / فروغ خنجر الماسْفعل مغزْفتال (ازرقی: ۴۹).
-
فتال
لغتنامه دهخدا
فتال . [ ف َ / ف ِ ] (اِمص ) از هم گسستن . بریدن و شکستن . پیچیدگی . (برهان ). || (نف مرخم ) پراکنده ، گسلنده و کشنده . (فرهنگ اسدی ). در این معنی بصورت پساوند فاعلی استعمال شودو مرخم فتالنده است ، مانند گهرفتال و زره فتال . در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخج...
-
شاه سار
لغتنامه دهخدا
شاه سار. (اِخ )نام شاعری است باستانی و دوبار در لغت فرس اسدی بشعر او استشهاد شده است . (یادداشت مؤلف ) : گهرفتال شد این دیده از جفای کسی که بود نزد من او را تمام ریزفتال چو باز را بکند بازدار مخلب و پر بروز صید برو کبک راه گیرد و چال .(لغت فرس اسدی ...