کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنگلاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گنگلاج
/gong[a]lāj/
معنی
کسی که زبانش هنگام حرف زدن میگیرد؛ الکن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنگلاج
لغتنامه دهخدا
گنگلاج . [ گ ُ گ َ / گ ُ ](ص ) شخصی را گویند که در زبانش گرفتگی باشد، و عربان الکن خوانندش . (برهان ): اَرْتَل ؛ مرد گنگلاج کندزبان . اَخبیص ؛ گنگلاج که امید خیر و شر در وی نباشد. تَأتاء، تَمتام ؛ گنگلاج که سخن وی به فهم نیاید. ثِدقِم ، ثَدم ، جِلس ...
-
گنگلاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gong[a]lāj کسی که زبانش هنگام حرف زدن میگیرد؛ الکن.
-
گنگلاج
فرهنگ فارسی معین
(گُ گُ) (ص .) کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد.
-
واژههای مشابه
-
گنگلاج گردیدن
لغتنامه دهخدا
گنگلاج گردیدن . [ گ ُ گ َ / گ ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) گنگ شدن . الکن شدن .فَدامة. فُدومة. تأتاءة. تَئْتاء. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
خفاجل
لغتنامه دهخدا
خفاجل . [ خ ُ ج ِ ] (ع ص ) گنگلاج . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به گنگلاج در این لغت نامه شود.
-
کنکلاج
لغتنامه دهخدا
کنکلاج . [ ک ُ ک ُ ] (ص ) رجوع به گُنگُلاج شود.
-
ثدم
لغتنامه دهخدا
ثدم . [ ث َ ] (ع ص ) گنگلاج . || فربه گول .
-
جلنفع
لغتنامه دهخدا
جلنفع. [ ج َ ل َ ف َ ] (ع ص ، اِ) گنگلاج و گول و ناکس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گنگلاج و گول و ناکس . (ناظم الاطباء).
-
ارتل
لغتنامه دهخدا
ارتل . [ اَ ت َ ] (ع ص ) مرد گنگلاج . کندزبان .
-
ثدقم
لغتنامه دهخدا
ثدقم . [ ث ِ ق ِ ] (ع ص ) گنگلاج . گنگ و لال .
-
عثوثل
لغتنامه دهخدا
عثوثل . [ ع َ ث َ ث َ ] (ع ص ) مرد گنگلاج فروهشته گوشت . (منتهی الارب ). الفدم المسترخی . (اقرب الموارد).
-
گنگلاجی
لغتنامه دهخدا
گنگلاجی . [ گ ُ گ َ / گ ُ ] (حامص ) لکنت در زبان . الکنی . گرفتگی زبان . صفت گنگلاج . حُکله . (منتهی الارب ).
-
سلخب
لغتنامه دهخدا
سلخب . [ س َ خ َ] (ع ص ) مرد گنگلاج درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ).