کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گنگل
/gangal/
معنی
شوخی؛ مسخرگی؛ هزل؛ مزاح: ◻︎ کو قدوم و کرّوفرّ مشتری / کو مزاح گنگلیّ سرسری (مولوی: ۸۸۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
joke
-
جستوجوی دقیق
-
گنگل
لغتنامه دهخدا
گنگل . [ گ َ گ َ ] (اِ) هزل و ظرافت و مزاح و مسخرگی . (از برهان ). هزل و ظرافت . (رشیدی ) : منتظر میباش چون مه نورگیرترک کن این گنگل و نظاره را. مولوی (از رشیدی ).کو قدوم کرو فر مشتری کو مزاح گنگلی ّ سرسری چونک در ملکش نباشد حبه ای جز پی گنگل چه جوید...
-
گنگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gangal شوخی؛ مسخرگی؛ هزل؛ مزاح: ◻︎ کو قدوم و کرّوفرّ مشتری / کو مزاح گنگلیّ سرسری (مولوی: ۸۸۰).
-
گنگل
فرهنگ فارسی معین
(گَ گَ) (اِ.) شوخی ، مزاح ، مسخرگی .
-
واژههای مشابه
-
گنگل زدن
لغتنامه دهخدا
گنگل زدن . [ گ َ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) ظرافت کردن . (انجمن آرا). مزاح و مسخرگی کردن : یاد باد آن شب که در بیت الحرام خلوتی کردیم با یاران به هم باده میخوردیم و گنگل می زدیم زاول شب تا به وقت صبحدم .نزاری (از رشیدی و جهانگیری ).
-
گنگل آباد
لغتنامه دهخدا
گنگل آباد. [ گ َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر که در 28 هزارگزی شمال باختری اهر و5000 گزی ارابه رو تبریز به اهر واقعشده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 364 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی ...
-
جستوجو در متن
-
gabbling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گنگل، ناشمرده حرف زدن، غات غات کردن، وراجی کردن
-
gabble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گنگل، وراجی، سخن ناشمرده، گپ، صدای غاز، ناشمرده حرف زدن، غات غات کردن، وراجی کردن
-
جبه
لغتنامه دهخدا
جبه . [ ج ُب ْ ب َ ] (ع اِ) نوعی از پیراهن . (منتهی الارب ). پیراهن . (آنندراج ). لباسی بلند و بی آستین که بر روی لباسها پوشند. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) . لباس و پوشش بلندآستین درازی که به روی لباسهای دیگر پوشند. (ناظم الاطباء). جامه ای است...