کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنه کردن
لغتنامه دهخدا
گنه کردن . [ گ ُ ن َه ْ ک َ َد ] (مص مرکب ) بزه کردن . مرتکب گناه شدن . نافرمانی کردن : مر او را به دینار یاری کنم گنه گر کند بردباری کنم . فردوسی .بر هرکه گنه کرد یکی بند نهادبی هیچ گنه چونکه تو را بند چهار است . ناصرخسرو.در دلم آید که گنه کرده ام ک...
-
واژههای مشابه
-
گِنَّه
لهجه و گویش بختیاری
genna تکه کوچک.
-
گنه گنه
لغتنامه دهخدا
گنه گنه . [ گ َ ن ِ گ َ ن ِ ] k00l)_&tl;rb&tg;);">
-
گنه گنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از لاتینی] (زیستشناسی) ganegane درختی با برگهای درشت و بیضی و گلهای ریز سفید یا سرخ خوشهمانند و از پوست آن مادهای گرفته میشود که در طب برای معالجه مالاریا به کار میرود.
-
گنه گنه
فرهنگ فارسی معین
(گَ نِ گَ نِ) [ لا. ] (اِ.) درختی است با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ ،از پوست آن دارویی برای معالجة مالاریا درست می کنند.
-
گنه گنه
دیکشنری فارسی به عربی
کينين
-
گِنَّه گِنَّه
لهجه و گویش بختیاری
genna genna gelma-gelma .
-
جوهر گنه گنه
دیکشنری فارسی به عربی
کينين
-
گنه بخش
لغتنامه دهخدا
گنه بخش . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (نف مرکب ) آمرزنده . غفار. غفور. گنه بخشای : توانا و دانا به هر بودنی گنه بخش بسیاربخشودنی .نظامی .
-
گنه بخشا
لغتنامه دهخدا
گنه بخشا. [ گ ُ ن َه ْب َ ] (نف مرکب ) گنه بخش . آمرزنده . غفار : گنه بخشا و عفواندوز می باش به خوشخویی چو روشن روز می باش .ناصرخسرو.
-
گنه بخشی
لغتنامه دهخدا
گنه بخشی . [ گ ُ ن َه ْ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشودن گنه . آمرزندگی . عفو.
-
گنه بو
لغتنامه دهخدا
گنه بو. [ گ ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 45000 گزی شمال باختری سنندج و 7000 گزی شوسه ٔ سنندج به مریوان واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 190 تن است . آب آن از رودخانه ٔ برودر و چشمه تأمین میشود. محصول آ...
-
گنه پوش
لغتنامه دهخدا
گنه پوش . [ گ ُ ن َه ْ ] (نف مرکب ) آنکه گناهان را بپوشد و ندیده بگیرد. گنه بخش . گنه بخشا.
-
گنه جین
لغتنامه دهخدا
گنه جین . [ گ َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 18 هزارگزی باختر قصبه بهار و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ همدان به اسدآباد واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 560 تن است . آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول ...