کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گندیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گندیدن
/gandidan/
معنی
۱. بدبو شدن.
۲. فاسد شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
decay, decompose, putrefy, rot
-
جستوجوی دقیق
-
گندیدن
لغتنامه دهخدا
گندیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص ) بوی بد دادن چیزی . (آنندراج ). بدبو شدن . متعفن شدن . (ناظم الاطباء). بو گرفتن . گنده شدن . نَتْن . نُتونة. نَتانت . اِنتان : هیکلی که صخر جنی از طلعت او برمیدی و عین القطر از بغلش بگندیدی . (گلستان ).- امثال : نگندد سیر...
-
گندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) gandidan ۱. بدبو شدن.۲. فاسد شدن.
-
گندیدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص ل .)خراب شدن غذایی بر اثر فعالیت باکتری ها به صورت پیدا شدن بوی بد و تغییر طعم و رنگ در آن ها.
-
گندیدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: begandi طاری: gandây(mun) طامه ای: gandâɂan طرقی: gandâymun کشه ای: gandnâymun نطنزی: gandâɂan
-
گندیدن
دیکشنری فارسی به عربی
قيح
-
جستوجو در متن
-
گنّیدن
لهجه و گویش بختیاری
gannidan گندیدن.
-
گندندگی
لغتنامه دهخدا
گندندگی . [ گ َ دَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل گندیدن . اثر گندیدن . رجوع به گندیدن شود.
-
متعفن شدن
واژگان مترادف و متضاد
بدبو شدن، بویناک شدن، گندیدن، گندیده شدن
-
festers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
festers، چرک کردن، گندیدن
-
festered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غوطه ور شد، چرک کردن، گندیدن
-
festering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتاق، چرک کردن، گندیدن
-
fester
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، چرک، چرک کردن، گندیدن
-
گذاشتن(کرم،شپش)
لهجه و گویش تهرانی
ایجاد حشره،گندیدن
-
قيح
دیکشنری عربی به فارسی
چرک , فساد , چرک کردن , گنديدن , ريم