کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گندپیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گندپیر
لغتنامه دهخدا
گندپیر. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) زال و عجوز، یعنی پیرزن سالخورد. (غیاث ) (آنندراج ). گنده پیر : گندپیر خوردی بریخت ، گفت : مرا نان خشک آرزوست . (از ترجمان البلاغه ٔ رادویانی ). و گندپیران به جَو منجمی کنند و فال گیرند و از نیک و بد خبر گویند. (نوروزنامه ٔ ...
-
جستوجو در متن
-
کندو
لغتنامه دهخدا
کندو.[ ک َ / ک ُ ] (اِ) ظرفی را گویند مانند خم بزرگی که آن را از گل سازند و پر از غله کنند و معرب آن کندوج باشد. (برهان ) (از جهانگیری ). خم بزرگ که از گل سازند و در آن غله کنند. (غیاث ). ظرف بزرگ گلین که در آن غله کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). کندوج...
-
خوردی
لغتنامه دهخدا
خوردی . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) غذاهای آبدار. شوربا. (ناظم الاطباء). مرقه . (السامی فی الاسامی ). شورباج . آبگوشت . (یادداشت بخط مؤلف ) : هر دوان عاشقان بی مزه اندغاب گشته ، چو... خوردی . ابوالعباس .نان سیاه و خوردی بی چربووآنگاه مه بمه بود این هر دو....
-
خشک
لغتنامه دهخدا
خشک . [ خ ُ ] (ص ) مقابل تر. (از برهان قاطع). یابس و چیزی که تری و رطوبت نداشته باشد . (از ناظم الاطباء). یابس . بِسَر. (یادداشت بخط مؤلف ). آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد. آب خود از دست داده . جاف . ضامل . هَشیم . (منتهی الارب ). حَفیف . (دهار...