کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گندوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گندوله
لغتنامه دهخدا
گندوله . [ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) کندوره . گندور. گندوره . گندوری . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود. || سبدی که در آن حبوب و غله نگه دارند. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گندوره
لغتنامه دهخدا
گندوره . [ گ َ رَ / رِ ] (اِ) کندوره . گندور. گندوری . گندوله . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود.
-
گندوری
لغتنامه دهخدا
گندوری . [ گ َ ] (اِ) سفره ای که بالای تخته ٔ میز بگسترند. (آنندراج ) (اشتینگاس ). کندوره . گندور. گندوره . گندوله . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود.
-
گندور
لغتنامه دهخدا
گندور. [ گ َ ] (اِ) سفره ٔ چرمین و پیش انداز یعنی پارچه ای که در سر سفره و میز به روی زانوها گسترند تا چیزی از خوردنی به روی دامن و بر زمین نریزد. (ناظم الاطباء: کندوره ). کندوره . رجوع به همین کلمه و رجوع به گندوره و گندوری و گندوله شود. || میز بزرگ...