کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گندمسانان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Poales
گندمسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] راستهای پُرگونه از تکلپهایها با گلهای کوچکی که با برگههای متعدد احاطه شدهاند و گردهافشانی در آنها بهوسیلۀ باد انجام میشود
-
واژههای مشابه
-
سانان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sānān) شاه بزرگ و مهتر ایل و قبیله .
-
گندم
لغتنامه دهخدا
گندم . [ گ َ دُ ] (اِ) پهلوی و پازند گنتم ، معربش جندم (در: جوزجندم )، کردی گَنم ، افغانی قنوم ، وخی قیدیم ، سنگلیچی و منجی غندم ، سریکلی ژندم ، ژندوم ، شغنی ژیندم ، یودغا قدوم ، بلوچی گندیم ، و رجوع شود به هوبشمان . گیلکی ، فریزندی ، یرنی و نطنزی گن...
-
گندم
واژگان مترادف و متضاد
حنطه، حنط، غله
-
Triticum
گندم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از گندمیان که دارای برگهای بلند با ساقههای اغلب توخالی و گلآذینی با 20 تا 100 گل است و گلها در واحدهای دو تا ششتایی به نام سنبلچه (spikelet) قرار دارند که از بین آنها دو یا سه تا بارور میشود؛ دانۀ آن یکی از قدیم...
-
گندم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gantum] (زیستشناسی) gandom ۱. نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه میکنند.۲. بوتۀ این گیاه برگهای بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است.
-
گندم
فرهنگ فارسی معین
(گَ دُ) (اِ.) گیاهی است یک ساله ، علفی با ریشة افشان و ساقة میان تهی که از آرد آن برای پختن نان استفاده می شود.
-
گندم
دیکشنری فارسی به عربی
حنطة
-
گندم
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gandom طاری: gandom طامه ای: gandam طرقی: gandom کشه ای: gandom نطنزی: gandom
-
Asparagales
مارچوبهسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] راستهای از تکلپهایها شامل مارچوبهایان که سایر تیرههای آن هنوز بهطور قطعی تعیین نشده است
-
Gaelliformes
ماکیانسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] پرندگانی غالباً اهلی با سر کوچک و بالهای کوتاه و بدن درشت
-
Malpighiales
مالپیگیسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] راستهای از دولپهایها با گونههای فراوان و متنوع که تیرۀ مهم و بزرگ فرفیونیان را نیز شامل میشود
-
Primates
نخستیسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] پستاندارانی که اندازۀ جثۀ آنها بزرگ است و دستها و پاهای آنها به دلیل داشتن انگشت شست برای چنگ زدن مناسب است و انگشتان آنها معمولاً ناخنهای صاف دارد
-
Proboscidea
فیلسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] راستهای که فقط دارای یک خانواده به نام فیلیان است که بزرگترین جانوران زندۀ روی خشکیاند