کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گندمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گندمه
لغتنامه دهخدا
گندمه . [ گ َ دُ م َ / م ِ ] (اِ) در اصطلاح علمی ، میوه هایی است که پوسته ٔ درونی آن بر روی دانه چسبیده و پوسته ٔ خارجی نیز نازک است مانند گندم و جو. گاهی اطراف آن پرده ای دارد مانند نارون و گاهی دو گندمه ٔ بالدار به هم چسبیده اند مانند افرا. این نوع...
-
گندمه
لغتنامه دهخدا
گندمه . [ گ َ دُ م َ / م ِ ] (اِ) گرهی باشد سخت ،و آن از بدن آدمی برمی آید، و عربان ثؤلول می گویند و فارسیان اژخ . (برهان ) (آنندراج ). آزخ . آژخ . زخ . ژخ . بالو. وارو. پالو. زگیل . سگیل . گوک : ثؤلول را به شهر من [ یعنی گرگان ] گندمه گویند و اندر...
-
caryopsis
گندمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] میوۀ خشک و یکدانهای در گندمیان که پوستۀ آن به دانه چسبیده است
-
گندمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] gandome = زگیل
-
گندمه
فرهنگ فارسی معین
(گَ دُ مِ) (اِ.) زگیل .
-
جستوجو در متن
-
warts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زگیل، گندمه
-
wart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زگیل، گندمه
-
verrucae
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرکه، زگیل، زگیل گوشتی، گندمه، بر امدگی
-
verrucous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قهوه ای، زگیل، بر امده، دارای زگیل، پوشیده از گندمه
-
ازخ
لغتنامه دهخدا
ازخ . [ اَ زَ ] (اِ) دانه های سخت باشد که از بدن آدمی برآید و درد نکند و آنرابعربی ثؤلول گویند. (برهان ). سِلعه . (منتهی الارب ).زگیل . زخ . آزخ . آژخ . بالو. صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: ثُؤْلول ، و آنرا بشهر من یعنی گرگان گندمه گویند و اندر بعضی...
-
ثؤلول
لغتنامه دهخدا
ثؤلول . [ ث ُءْ ] (ع اِ) آژخ . واروک . وارو. (زمخشری ). بالو. پالو. زَرَک . زَلق . مهک . زگیل . گندمه . بژه ٔ سپید پوست تن . ورمهای کوچکی بسیار سخت و مانند نخود یا کوچکتر از آن و گرد و پاره ای از ارباب لغت گویند ثولول بدون همزه است و باید بجای تلفظ ...
-
نصی
لغتنامه دهخدا
نصی . [ ن َ صی ی ] (ع اِ) ج ِ نصیة. رجوع به نَصیَّة شود. || استخوان عُنق . (از متن اللغة) (از المنجد).ج ، انصیة. || گیاهی است . (از منتهی الارب )(آنندراج ). سبط. سپید گندمه . (از مهذب الاسماء). نشیئة. ودفة. (از منتهی الارب ). قسمتی از خار سپید. (ناظم...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قیطاس زاده . او از شعرای دوره ٔ سلیمان خان قانونی است . پدر او سمت سنجاق بیگی داشت و خود او برتبه ٔ دوات داری و ارپه امینی و امانت شهر و دفترداری تیمار روم ایلی رسید و در آخر دفتردار دیاربکر بود و آنگاه که به او تکلیف سنجاق بی...
-
گنده
لغتنامه دهخدا
گنده . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ) پهلوی گوندک ، ارمنی گوند ، (گلوله کره )، گندک (گلوله کره ). رجوع شود به اساس اشتقاق فارسی و هوبشمان 936. به این معنی نیز در اراک (سلطان آباد) گنده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلوله ای که از خمیر به جهت یک ته نان کنند. ...