کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنج بادآورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گنج روستایه
لغتنامه دهخدا
گنج روستایه . [ گ َ ج ِ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) مصحف گنج روستاست . رجوع به گنج روستا و تاریخ بیهقی چ فیاض ص 348 شود.
-
گنج سوخته
لغتنامه دهخدا
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است تصنیف باربد. (فرهنگ رشیدی ). نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد. (فرهنگ نظام ). نام نوائی است از موسیقی . (ناظم الاطباء). در خسرو و شیرین نظامی چ وحید دستگردی ص 191 لحن سوم ذکر شده است : ز گنج...
-
گنج سوخته
لغتنامه دهخدا
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام گنج پنجم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز و معنی ترکیبی آن گنج سنجیده است ، چه سخته و سوخته بمعنی سنجیده هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نام گنج پنجم است از جمله ٔ هفت گنج خسروپرویز. (جهانگیری ). و رجوع ...
-
گنج شادآور
لغتنامه دهخدا
گنج شادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به مدخل بعد شود.
-
گنج شادآورد
لغتنامه دهخدا
گنج شادآورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) نام گنج هفتم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز. (برهان ) (آنندراج ). گنج شادآور. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 295). در حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین این کلمه به شادورد رجوع داده شده است : دگر گنج شادآورش خواندندکه در معدن خاص شه ما...
-
گنج شادورد
لغتنامه دهخدا
گنج شادورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) رجوع به گنج شادآورد شود.
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (اِخ ) رساله ای است که به زبان پهلوی باقی مانده است . رجوع به خرده اوستا ج 1 ص 38 و مقدمه ٔ پورداود بر اندرز خسرو قبادان ترجمه ٔ محمد مکری شود.
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. (آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی ) : به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران . سعدی (بدای...
-
گنج شپیکان
لغتنامه دهخدا
گنج شپیکان . [ گ َ ج ِ ؟ ] (اِخ ) تلفظی از شیزیکان (شیز)، محلی در آذربایجان که یک نسخه از اوستا درآن جا بود. رجوع به مزدیسنا چ 1 ص 148 و یشتها ج 2 ص 247 و 249 و شیزیگان شود.
-
گنج عرش
لغتنامه دهخدا
گنج عرش . [ گ َ ج ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مأخوذ است از حدیث : ان للّه کنزاً (یا کنوزاً) مفتاحه (یا مفاتیحها) السنة الشعراء : هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفی .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 18).
-
گنج عروس
لغتنامه دهخدا
گنج عروس . [ گ َ ج ِ ع َ ] (اِخ ) نام گنج اول است از جمله ٔ کنوز ثمانیه ٔ خسروی . گویند این گنج را خود جمع کرده گذاشته بود. (برهان ) (آنندراج ) : نخستین که بنهاد گنج عروس ز چین و ز برطاس و از هند و روس .فردوسی (شاهنامه ج 9 ص 2892).دگر گنج خضرا و گنج ...
-
گنج عروس
لغتنامه دهخدا
گنج عروس . [ گ َ ج ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام یکی از تصنیفات باربد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گنج فریدون
لغتنامه دهخدا
گنج فریدون . [ گ َ ج ِ ف ِ رِ ] (اِ مرکب ) نام نوائی است . (فرهنگ رشیدی ). نام نوایی است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ). نام نوایی که مطربان زنند. (فرهنگ اسدی ص 404) (اوبهی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : بر گل تر عندلیب گنج فریدون زه ست لشکر چین ...
-
گنج فریدون
لغتنامه دهخدا
گنج فریدون . [ گ َج ِ ف ِ رِ ] (اِخ ) گنج متعلق به فریدون : جام را گنج فریدون خون بهاست چون درفش کاویان برکرد صبح .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 490).
-
گنج قارون
لغتنامه دهخدا
گنج قارون . [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج روان . گنجی که قارون از زر و سیم فراهم آورده بود و بزرگی و فراوانی آن قوم موسی را بشگفتی انداخت . در شأن آن گنج در ذیل سوره ٔ 28 (قَصَص ) آیه ٔ 76 آمده است : ان قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و اتیناه من الکنوز م...