کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجینه اندوختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنجینه اندوختن
دیکشنری فارسی به عربی
کنز
-
واژههای مشابه
-
گنجینه ساختن
لغتنامه دهخدا
گنجینه ساختن . [ گ َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) گنجینه نهادن . توده کردن . انبار کردن . انباشتن : تقلیف ؛ خرما که خسته دورکرده در مشک و آوند درکرده گنجینه سازند. کنبه فی جرابه کنباً؛ گنجینه ساخت آن را در انبان خود. (منتهی الارب ).
-
گنجینه دار
لغتنامه دهخدا
گنجینه دار. [ گ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که محافظ گنجینه است . متصدی خزینه . خزینه دار : بسی گنجهای گرانمایه بردبه گنجینه داران خسرو سپرد. نظامی .جواهر به گنجینه داران سپارولی راز را خویشتن پاس دار. سعدی (بوستان ).و رجوع به گنجینه سنج و گنجینه گش...
-
گنجینه سنج
لغتنامه دهخدا
گنجینه سنج . [ گ َ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) گنجینه گشای . خزانه دار. گنجینه دار. (ناظم الاطباء). کسی که گنجینه را می سنجد و وزن میکند. که زرها را سنجد و در خزانه نهد : دگر زآن مجوسان گنجینه سنج به آتشکده کس نیاکند گنج . نظامی .گره کرد زآن سان ترازو...
-
گنجینه کتاب
لغتنامه دهخدا
گنجینه کتاب . [گ َ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 3هزارگزی خاور سراسکند و در مسیر راه شوسه ٔ سراسکند به سیاه چمن واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 500 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل...
-
گنجینه گشا
لغتنامه دهخدا
گنجینه گشا. [ گ َ ن َ / ن ِ گ ُ ] (نف مرکب ) خزانه دار. گنجینه سنج . (ناظم الاطباء). صاحب و مالک گنج . (آنندراج ) : گنجینه گشای این خزینه سر بازکند ز گنج سینه . نظامی .رضوان خدای بر صحابه گنجینه گشای نه خرابه . شیخ ابوالفضل فیاض (از آنندراج ).و رجوع ...
-
fold library
گنجینۀ تاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] دادگانی شامل ساختارهای سهبعدی که هریک معرف یک تابِ حبۀ (domain fold) شناختهشده است
-
combinatorial library
گنجینۀ ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مجموعهای از ترکیبات که از سنتز ترکیبی حاصل میشود
-
gene library, clone library
گنجینۀ ژن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از قطعات دِنای تاگسازیشده از یک ژنگان که بهصورت مطلوب آن نمایانگر کل یک ژنگان باشد
-
genomic library, genomic DNA library
گنجینۀ ژنگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از تاگهای دِنا که نمونهای از تمامی توالیهای دِنای ژنگان یک موجود زنده را در بر دارد
-
yac library
گنجینۀ فامِر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] مجموعهای از دِنای ژنگانی یک اندامگان که بهصورت تصادفی همسانهسازی شده و وارد ناقل فاموارۀ مخمری شده است
-
هفت گنجینه
لغتنامه دهخدا
هفت گنجینه . [ هََ گ َ جی ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) طلا و نقره و قلعی و سرب و آهن و مس و برنج . (برهان ). رجوع به هفت گوهر شود. || ظاهراً پادشاهان ایران هفت گنجینه داشته اند. (آنندراج ). خان آرزو در شرح اسکندرنامه نوشته که ظاهراً رسم سلاطین ایران بوده که...
-
گنجینه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] ganjinedār گنجدار؛ خزانهدار؛ نگهبان گنج.
-
گنجینه سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] ganjinesanj ۱. آنکه گنج را بسنجد و ارزش آن را معین کند.۲. (اسم) ترازویی که با آن گنج را وزن کنند: ◻︎ که چندین ترازوی گنجینهسنج / به یک جای چندان ندیدهست گنج (نظامی۶: ۱۰۵۳).