کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گنجا
/gonjā/
معنی
گنجایش؛ ظرفیت؛ حجم؛ جاداد: ◻︎ روز آخر شد سبق فردا بُوَد / راز ما را روز کی گنجا بُوَد؟ (مولوی: ۵۸۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
capacious, massive, roomy, spacious, voluminous
-
جستوجوی دقیق
-
گنجا
لغتنامه دهخدا
گنجا. [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جاویدی ممسنی فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
-
گنجا
لغتنامه دهخدا
گنجا. [ گ ُ ] (اِمص ، اِ) گنجایش . (جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). قابلیت و استعداد گنجیده شدن . و رجوع به شعوری ج 2 شود : ممکن که در حوالی بازارها نبودی گنجای هیچ سوزن از رسته های بیمر. شرف الدین شفروه .ندانست که نیامی گنجای دو تیغ ن...
-
گنجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gonjā گنجایش؛ ظرفیت؛ حجم؛ جاداد: ◻︎ روز آخر شد سبق فردا بُوَد / راز ما را روز کی گنجا بُوَد؟ (مولوی: ۵۸۷).
-
گنجا
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) نک گنج .
-
جستوجو در متن
-
حجیم
فرهنگ واژههای سره
گنجا
-
ganja
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گنجا
-
حجم
واژهنامه آزاد
گُنج، گُنجا، گُنجایش.
-
حجیم
واژگان مترادف و متضاد
پرحجم، جسیم، قطور، گنجا، جادار ≠ کم حجم
-
capacious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ظرفیت، وسیع، جادار، فراخ، گشاد، گنجا، گنجایش دار
-
گنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گنجا› [قدیمی] gonj ۱. گنجایش؛ ظرفیت؛ حجم؛ جاداد: ◻︎ در تصور ذات او را گنج کو/ تا درآید در تصور مثل او (مولوی: ۴۰)، ◻︎ ای تن من و ای رگ من پُر ز تو/ توبه را گنجا کجا باشد درو (مولوی: ۸۸۳).۲. توانایی؛ استعداد.
-
گنجایه
لغتنامه دهخدا
گنجایه . [ گ ُ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) گنجایش . (شعوری ج 2 ورق 327) (ناظم الاطباء). گنجا. گنج . (شعوری ایضاً،) : تاب آن حسن که بر هفت فلک گنجایه ست جز که آهنگ دل خسته ٔ لاغر نکند. مولوی (ازشعوری ).این کلمه با همین صورت و با شاهد فوق در فرهنگ شعوری آمده و...
-
جاویدی
لغتنامه دهخدا
جاویدی . (اِخ ) از طوائف ممسنی .این طائفه دارای هزار خانوار و به تیره های ذیل تقسیم میشود: 1 -احمد هارونی . 2 - جوی جان . 3 - حلقه هارون . 4 -ده شیخ . 5 - رودجوزمی . 6 - سلاری . 7 - گنجا. 8- گواری . 9 - سرکوهی . 10 - ملولی عربی . 11- میرحسن عبداﷲ 12 ...
-
حجیم
لغتنامه دهخدا
حجیم . [ ح َ ] (ع ص ) ستبر. سطبر. ضخیم . ضخم . کلفت . هنگفت . گنده . گنجا . صفت از حجم . قیاساً این کلمه صحیح است مانند طویل و عریض و عمیق و در محاورات فارسی زبانان به معنی بزرگ حجم و ضخیم مستعمل است ، لکن ظاهراً عرب آنرا استعمال نکرده است یا من نیاف...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...