کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنبد چنبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گنبد جبلیه
لغتنامه دهخدا
گنبد جبلیه . [ گُم ْ ب َ دِ ج َ ب َ لی ی َ / ی ِ ](اِخ ) گنبد گبر. بنایی است تاریخی به شکل گنبدی منفرد در دامنه ٔ شیوشگان (سیدحسین فعلی در کرمان ) که به احتمال قوی از ابنیه ٔ پیش از اسلام بوده و احتمالاً ابوعلی محمدبن الیاس (قرن چهارم هجری ) در تعمیر...
-
گنبد چاربند
لغتنامه دهخدا
گنبد چاربند. [ گُم ْ ب َ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است به اعتبار چهار نقطه ٔ مشرق و مغرب و جنوب و شمال . || کنایه از دنیاست . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : برون جست از گنبد چاربندفرس راند بر هفت چرخ بلند.نظامی (از انجمن آرا).
-
گنبد چهارراه
لغتنامه دهخدا
گنبد چهارراه . [ گُم ْ ب َ دِ چ َ ] (اِخ ) گنبدی است در آمل . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 63 شود.
-
گنبد خضرا
لغتنامه دهخدا
گنبد خضرا. [ گُم ْ ب َ دِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی گنبد حراقه رنگ است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) : صدهزاران آفرین بادا بر آن کس کو بفضل بر فراز مرکز این گنبد خضرا شود. ناصرخسرو.چون آب جدا شد ز خاک تیره بر گنبد خضرا شود ز غبرا. ناصر...
-
گنبد دماغ
لغتنامه دهخدا
گنبد دماغ . [ گُم ْ ب َ دِ دِ / دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کام و کاخ دماغ . (آنندراج ). حنک و سقف دهان . (ناظم الاطباء).
-
گنبد دوار
لغتنامه دهخدا
گنبد دوار. [ گُم ْ ب َ دِ دَوْ وا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : آتشی باید چونانکه فروتر علمش برتر از دایره ٔ گنبد دوار بود. منوچهری .وآن قطره ٔ باران ز بر سوسن کوهی گویی که ثریاست بر این گنبد دوار. منوچهری .از آن قبل که ترا ایزد آفری...
-
گنبد دودگشت
لغتنامه دهخدا
گنبد دودگشت . [ گُم ْ ب َ دِ دو گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی گنبد خضراست که کنایه از آسمان باشد و آنرا گنبد دورگشت هم گفته اند که بجای دال در مرتبه ٔ هشتم ، رای قرشت باشد. (برهان ) : که چون آتشین روز روشن گذشت پر از دود شد گنبد دودگشت . نظامی ...
-
گنبد دیرساز
لغتنامه دهخدا
گنبد دیرساز. [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : بدیدم که این گنبد دیرسازنخواهد همی لب گشادن به راز.فردوسی .
-
گنبد زدن
لغتنامه دهخدا
گنبد زدن . [گُم ْ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوعی از جست حیوانات که به هر چهار پا جهند، مانند: جست آهو. (بهار عجم ) (آنندراج ). گنبد. گنبده . گنبدی . گنبد کردن : چو جولان کند هست کوه روان چو گنبد زند گنبد اخضر است . امیرمعزی (از فرهنگ رشیدی ).هر خدنگی که...
-
گنبد زرنگار
لغتنامه دهخدا
گنبد زرنگار. [ گُم ْ ب َ دِ زَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) آسمان . (مجموعه ٔ مترادفات ص 10) : نگه کن بر این گنبد زرنگارکه سقفش بود بی ستون استوار.سعدی .
-
گنبد ساختن
لغتنامه دهخدا
گنبد ساختن . [ گُم ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از سرین خود برداشتن برای فعل بد. (غیاث ) (آنندراج ) : فرداست که بهر یک لب نان پسرت گنبد سازد به صنعت چارمنار.ملاطغرا (از آنندراج ).
-
گنبد سبز
لغتنامه دهخدا
گنبد سبز. [ گُم ْ ب َ دِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبز گنبد. کنایه از آسمان است : که آویخته ست اندرین سبز گنبدمر این تیره گوی درشت کلان را. ناصرخسرو.که آراید چه می گوئی تو هر شب سبز گنبد رابدین نورسته نرگسها و زراندود پیکانها.ناصرخسرو.
-
گنبد سرخ
لغتنامه دهخدا
گنبد سرخ . [ گُم ْ ب َ دِ س ُ ] (اِخ ) این گنبد از میان پنج بقعه ٔ مراغه قدیم تر است ، بنایی است مربع و گنبدی مقرنس دارد که هنوز باقی است . این بقعه مرکب است از اطاقی که بر سکوی بلند قرار دارد و در میان سکو دخمه ای ساخته اند، این دخمه به هیچ وجه با ا...
-
گنبد سیدمحمد
لغتنامه دهخدا
گنبد سیدمحمد.[ گُم ْ ب َ دِ س َی ْ ی ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام که در 24000گزی جنوب قله اره ، کنار راه مالرو مهران واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 360 تن است . آب آن از رودخانه ٔ ارکواز تأمین میشود. محصول آن...
-
گنبد سیمابگون
لغتنامه دهخدا
گنبد سیمابگون . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : آستانت گنبد سیماب گون رامتکاست بنده ٔ سیماب دل سیماب شد زین متکا.خاقانی (دیوان چ سجادی ص 22).