کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گناه بخشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
initiative versus guilt
ابتکار در برابر احساس گناه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مرحلۀ سوم تحول در نظریۀ اریکسون که محور آن احساس آزادی کودک در طرحریزی و راهاندازی و بهکارگیری شکلهای مختلف خیالپردازی و بازی و فعالیتهای دیگر است
-
کسی را از گناه بری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بري
-
جستوجو در متن
-
اغتفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtefār آمرزیدن؛ گناه بنده را خداوند بخشیدن؛ آمرزش.
-
absolves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزاد می کند، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، پاک کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن
-
absolving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزادی، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، پاک کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن
-
گنه بخشیدن
لغتنامه دهخدا
گنه بخشیدن . [ گ ُ ن َه ْ ب َ دَ ] (مص مرکب ) عفو کردن گنه . بخشودن گناه : هاتفی از گوشه ٔ میخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش .حافظ (دیوان ص 192).
-
درسه
لغتنامه دهخدا
درسه . [ دَ س َ / س ِ ] (اِ) درسته . بخشیدن . عفو. (برهان ) (آنندراج ). درگذشتن از گناه که به تازیش عفو خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
درسته
لغتنامه دهخدا
درسته . [ دَ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ) درسه . عفو. رحمت . گذشتن از جرایم . بخشیدن گناه . (برهان ) (از آنندراج ).- درسته کردن ؛ عفو کردن . بخشیدن : هر آنکو کند جرم مجرم درسته کند فضل حق از دمندانْش رسته .رضی الدین علی لالای قزوینی .
-
ازلال
لغتنامه دهخدا
ازلال . [ اِ ] (ع مص ) لغزانیدن . (منتهی الارب ). بلغزانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ). لخشانیدن . (مجمل اللغه ). || دادن چیزی از حق کسی را به او. (منتهی الارب ). چیزی از حق کسی به وی دادن . (تاج المصادر بیهقی ): ازل الیه شیئاً من حقه . (من...
-
آمرزش
لغتنامه دهخدا
آمرزش . [ م ُ زِ ] (اِمص ) بخشیدن خدای تعالی گناه را بر بنده پس از مرگ . مغفرت . غفران . درگذرانیدن از. درگذشتن از خطا. عفو. بخشش . بخشایش . صفح . رحمت . تجاوز. بخشیدن شاه یا مهتری خطای رعیت یا کهتری را : گر آمرزش آید ز یزدان پاک شما را ز خون برادر چ...
-
آمرزیدن
لغتنامه دهخدا
آمرزیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) بخشیدن خدای تعالی گناه بنده را پس از مرگ . بخشیدن بزرگی جرم زیردستی را. مغفرت . غفران . عفو. صفح . اقاله . اغتفار. بخشودن . تجاوز. رحمت : گناهم را بیامرز و چنان دان که نیکی گم نگردد در دوگیهان . (ویس و رامین ).پادشاهان ما ر...
-
درگذراندن
لغتنامه دهخدا
درگذراندن . [ دَ گ ُ ذَ دَ ] (مص مرکب ) درگذرانیدن . عبور دادن . گذراندن : مرز خراسان به مرزروم رساندلشکر شرق از عراق درگذراند. منوچهری .در کن ز آهنگ رزم ، خصم ز میدان درگذران تیر دلشکاف ز سندان . منوچهری . || عفو کردن . بخشیدن . بخشودن : درگذر تا در...
-
درست گردانیدن
لغتنامه دهخدا
درست گردانیدن . [ دُ رُ گ َ دَ ] (مص مرکب ) درست کردن . ساختن . || جزم کردن . محکم کردن . استوار کردن .- عزم درست گردانیدن ؛ عملی کردن قصد و نیت : اپرویز این عزم درست گردانید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 100).|| تصدیق کردن . صورت تحقق دادن : پس در این ...
-
بخشیدن
لغتنامه دهخدا
بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) عطا کردن . دادن . بذل و هبه کردن . (ناظم الاطباء). دادن . اعطاء. (شرفنامه ٔ منیری ). امتیاح .وهب . هبة. دسع. دسیعة. ایجاء. شکد. تشکید. اعشاء. انطاء. (منتهی الارب ). عطاء. عطا کردن . بذل . دادن بی عوض . موهبت . جود. نداوت . (...
-
شفا دادن
لغتنامه دهخدا
شفا دادن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص مرکب ) بهبود بخشیدن . درمان کردن . چاره کردن درد. درست کردن . تندرست کردن . بِه ْ کردن از بیماری . (یادداشت مؤلف ) : باز اعمال خیر و ساختن توشه ٔ آخرت از علت گناه از آن گونه شفا میدهد. (کلیله و دمنه ).جواب سرد فرستی ش...