کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گناهکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گناهکار
/gonāhkār/
معنی
کسی که گناه کرده؛ کسی که کار زشت از او سر زده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدعمل، بزهکار، تبهکار، خطاکار، روسیاه، عاصی، متهم، مجرم، مذنب، مقصر ≠ بیگناه، پاک، مبرا
دیکشنری
guilty, sinner, transgressor
-
جستوجوی دقیق
-
گناهکار
لغتنامه دهخدا
گناهکار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) بزهمند و سیاهکار و عاصی . (آنندراج ). بزه کار. اهمند. تباه کار. تبه کار. آثِم . اَثیم . اَثوم . جارِش . جافی . جَریم . مُجرِم . (منتهی الارب ). جائِب .(ناظم الاطباء). حارِج . حَرِج . (منتهی الارب ). خاطِی .(دهار). عاصی . مُ...
-
گناهکار
واژگان مترادف و متضاد
بدعمل، بزهکار، تبهکار، خطاکار، روسیاه، عاصی، متهم، مجرم، مذنب، مقصر ≠ بیگناه، پاک، مبرا
-
گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گنهکار› gonāhkār کسی که گناه کرده؛ کسی که کار زشت از او سر زده باشد.
-
گناهکار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) خطاکار، مجرم .
-
گناهکار
دیکشنری فارسی به عربی
شرير , مجرم , مذنب , مستحق اللوم
-
جستوجو در متن
-
آثم
فرهنگ واژههای سره
گناهکار
-
مقصر
فرهنگ واژههای سره
گناهکار
-
ءَاثِمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
گناهکار
-
آثم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَثَمَة] [قدیمی] 'āsem گناهکار.
-
گنهکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gonahkār = گناهکار
-
مذنب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mozneb گناهکار.
-
gynura
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گناهکار
-
beglobed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گناهکار است
-
vainful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گناهکار