کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گم گشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گم گشته
/gomgašte/
معنی
گمشده؛ ناپدیدشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
errant, stray
-
جستوجوی دقیق
-
گم گشته
لغتنامه دهخدا
گم گشته . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گمشده . از دست رفته . فقید. مفقود. ضال . ضاله . ضایع : همچو گم گشتگان همی گشتنداندر آن دشت عاجز و مضطر. فرخی .پژوهش کنان چاره جستند بازنیامد به کف عمر گم گشته باز. نظامی .مرغ و ماهی در پناه عدل تست کیست آن...
-
گم گشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gomgašte گمشده؛ ناپدیدشده.
-
واژههای مشابه
-
گَم
لهجه و گویش بختیاری
gam 1. دهان؛ 2. دندان.
-
گُم
لهجه و گویش بختیاری
gom 1. گام، قدم؛ 2. مفقود، گُم.
-
گُم
لهجه و گویش تهرانی
نامعلوم
-
گم گم
لغتنامه دهخدا
گم گم . [ گ ُ گ ُ ] (اِ صوت ) آواز کندیدن نقب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
گُم گُم
لهجه و گویش تهرانی
صدای طبل
-
گم اسحاق
لغتنامه دهخدا
گم اسحاق . [ گ ُ اِ حا] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 36هزارگزی جنوب میان آباد واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 92 تن است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و بنشن و شغل اهالی زراعت ، مالداری و ص...
-
گم رزین
لغتنامه دهخدا
گم رزین . [ گ ُ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) گم رزین مخلوط طبیعی جسم صمغی و ماده ٔرزینی میباشد و معمولاً مقدار رزین بیشتر از صمغ آن است . بنابراین گم رزینها در الکل قوی و یا آب کاملاً حل نمیشود، ولی در الکل ضعیف 50 تا 60 زینه محلول است . از گم رزینها می...
-
گم رفتن
لغتنامه دهخدا
گم رفتن . [ گ ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) غلط رفتن . (آنندراج ) : بسی گم میروی خود را ادب کن .چو ره گم کرده ای خضری طلب کن .غنیمت (از آنندراج ).
-
گم زدن
لغتنامه دهخدا
گم زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن . (آنندراج ) : سردهانت ذره ای هرگز نشد بر من یقین دل می برد دزدیده او در گوشه ای گم میزند.ویسی (از آنندراج ).
-
گم شدن
لغتنامه دهخدا
گم شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یاوه شدن . ضایع شدن . ناپدید گشتن . دور شدن . از دست رفتن . جدا شدن . نیست شدن : چنان نامور گم شد از انجمن چو از باد سرو سهی از چمن . فردوسی .ندیدی تو بدهای افراسیاب که گم شد ز ما خورد و آرام و خواب . فردوسی .نام آن...
-
گم کردن
لغتنامه دهخدا
گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فَقد. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی چ دبیرسیاقی ص 72 ح ). فقدان . (دهار). هرزه کردن . خله کردن . (یادداشت مؤلف ). مفقود کردن . نیست کردن . (ناظم الاطباء). تلف کردن . ازبین بردن . اِضلال . عَدَم . (منتهی الارب )...
-
گم گردیدن
لغتنامه دهخدا
گم گردیدن . [ گ ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) گم گشتن . گم شدن . مفقود شدن .