کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گم کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راه گم کردن
لغتنامه دهخدا
راه گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گمراه شدن . از راه بدر شدن . از راه بیکسو افتادن . به بیراهه افتادن : چون کسی کو گم کند در خانه ٔ تاریک راه طفل اشک امشب بچشمم تاسحر گردیده است . مخلص کاشی (از بهار عجم ).طامع نکند مصلحت خویش فراموش لقمه به مثل...
-
زبان گم شده
لغتنامه دهخدا
زبان گم شده . [ زَ گ ُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گنگ شده . بی زبان شده . خاموش گشته : آری منم آن نای زبان گم شده که اسرارالا ز ره چشم بمحرم نفروشم . خاقانی .چون نای شدم سر چو زبان گم شده خواهم تا بیش ز کس دم نخرم دم نفروشم .خاقانی .
-
رد گم کردن
لغتنامه دهخدا
رد گم کردن . [ رَ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، پی گم کردن . اثر چیزی یا کاری را از بین بردن . ایز گم کردن . بمجاز، گمراه ساختن . توجه و نظر کسی را از چیزی اصلی منحرف گردانیدن و بسوی چیز دیگر کشانیدن .
-
نام گم کردن
لغتنامه دهخدا
نام گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراموش کردن . از یاد بردن . ترک گفتن . وانهادن : نه خاقانیم نام گم کن مراکه شد نام و ننگی که من داشتم .خاقانی .
-
خواب گم کردن
لغتنامه دهخدا
خواب گم کردن . [ خوا / خا گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواب نبردن . خواب از دست دادن . بیخوابی کشیدن : زلف او درشد بتاب و چشم من درشد به آب چشم من گم کرد خواب و زلف او گم کرد سر.میرمعزی (از آنندراج ).
-
رد گم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تراجع
-
عمل پی گم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انحراف
-
ایز گم کردن
لهجه و گویش تهرانی
رد گم کردن:به گربه()=ناشیانه رد گم کردن
-
ایز ،()گم کردن
لهجه و گویش تهرانی
رد گم کردن
-
سر در گُم
لهجه و گویش تهرانی
نا معلوم
-
گم کردن، رد ()، پی ()
لهجه و گویش تهرانی
محو کردن
-
گورش را گم کرد
لهجه و گویش تهرانی
گم و گور شد
-
گیج و گُم
لهجه و گویش تهرانی
ناهوشیار
-
گیج و گُم
فرهنگ گنجواژه
نامحسوس،سر درگم.
-
گُم و گُور
فرهنگ گنجواژه
مخفی، گم. گم و گور شدن، گم و گور کردن.