کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گم و گور، گم و گور شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گُم گُم
لهجه و گویش تهرانی
صدای طبل
-
گَم زِیدن
لهجه و گویش بختیاری
gam zeydan گاز زدن، به دندان گرفتن.
-
گُم بودن
لهجه و گویش تهرانی
مطرح نبودن
-
missing contact analysis
تحلیل اتصال گمشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] روشی برای شنـاسایی بـرهـمکنـشهـایی ویژۀ دنـا ـ پروتـئین (DNA-protein) ازطریق تغییر نشانی جایگاه بر روی دِنا پیش از اتصال پروتئین به آن
-
سر در گُم
لهجه و گویش تهرانی
نا معلوم
-
واژههای همآوا
-
گم و گور، گم و گور شدن
لهجه و گویش تهرانی
ناپدید شدن.
-
جستوجو در متن
-
گور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) قبر، جای دفن مرده . ؛ ~ خود را کندن کنایه از: اسباب نابود خود را فراهم کردن ؛ ~ خود را گم کردن کنایه از: رفتن و ناپدید شدن شخص بد یا دشمن .
-
فرشیدورد
لغتنامه دهخدا
فرشیدورد. [ ف َ شیدْ وَ ] (اِخ ) نام دهقانی است که با بهرام گور معاصر بود. (ولف ) : یکی گم شده نام فرشیدوردچه در بزمگاه و چه اندر نبرد. فردوسی .رجوع به فرشید و فرشورت و فرشیدور و فرشیدورت شود.
-
گورخان
لغتنامه دهخدا
گورخان . (اِخ ) لقب بهرام گور. (از برهان ) : با عبرت گورخانه ٔ جان در عشرت گورخان چه باشی ؟ خاقانی .گور از پیش و گورخان از پس گور و بهرام گور و دیگر کس . نظامی (هفت پیکر ص 73).گورخان را چو گور در خم کردرفت از آن گورخانه پی گم کرد.نظامی (هفت پیکر ص 76...
-
گور
لغتنامه دهخدا
گور. (اِ) به معنی قبر باشد، و آن جایی است که مرده ٔ آدمی را در آن بگذارند. (برهان ). قبر معرب گور است . (آنندراج ). تربت . خاک . نهفت . ستودان . ادم . ثُکنة. (منتهی الارب ). جَدَت . (دهار). جَدَف : حَفیر؛ گور کنده . رَجَم . رَجمة. رُجمة. راموس . رَمس...
-
گوراب
لغتنامه دهخدا
گوراب . (اِ) میدانی را گویند که به جهت اسب دوانی ساخته باشند. (برهان ). || گنبدی که بر سر قبرها میسازند. (برهان ) (رشیدی ). گورابه : مردم دانا نرهد زین دو گوربالا گوراب و فروچاه گور. امیرخسرو دهلوی .جهان غرق بادا به دریای شورکه بالاست گوراب و ته چاه ...
-
پی کور کردن
لغتنامه دهخدا
پی کور کردن . [ پ َ / پ ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بی نشان شدن . (برهان ). || پی گم کردن ، مقابل پی بردن (انجمن آرا). || محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. (انجمن آرا) : رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. ابو...
-
گورخانه
لغتنامه دهخدا
گورخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مقبره و مدفن . (آنندراج ). قبر و گور. (ناظم الاطباء). دخمه . مشهد. قبرستان : ناؤوس ؛ گورخانه ٔ مغان . (دهار) : و اندر وی [ دربیکند به ماوراءالنهر ] گنبد گورخانه هاست ، که از بخارا آنجا برند. (حدود العالم ). گورخانه...