کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمراه گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گمراه گشتن
لغتنامه دهخدا
گمراه گشتن . [ گ ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) غَی ّ. غَوایة. (منتهی الارب ). گمراه شدن . گمراه گردیدن .و رجوع به گمراه و گمراه شدن و گمراه گردیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
گمراه شدن
لغتنامه دهخدا
گمراه شدن . [ گ ُش ُ دَ ] (مص مرکب ) خَسار. خَسر. خُسران . خَساره . (منتهی الارب ). ضَلالة. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). خُسر. خَسَر. (تاج المصادر) (دهار). غَوایت . غَی . (ترجمان القرآن ترتیب داده ٔ عادل بن علی ). سرگردان شدن . بیراه شدن . آوا...
-
گمراه کردن
لغتنامه دهخدا
گمراه کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فِتنه . (منتهی الارب ). اِضلال . (زوزنی ). (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). غَوایَة. غَی ّ. تَغویَه . اِغواء. (منتهی الارب ). سرگردان کردن . بی راه کردن . آواره کردن . به بیراهه انداختن . ضد رهنمونی کردن : در...
-
گمراه گردانیدن
لغتنامه دهخدا
گمراه گردانیدن . [ گ ُ گ َ دَ ] (مص مرکب ) به بیراهه انداختن . سرگردان کردن . اغواء [ اِ ] . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). و رجوع به گمراه و گمراه کردن شود.
-
گمراه گشته
لغتنامه دهخدا
گمراه گشته . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب ) به بیراهه افتاده . گمراه : چو گمراه گشته دلی بود عالم که از صبح ره یافت ایمان بدو در.ناصرخسرو.
-
گمراه کننده
لغتنامه دهخدا
گمراه کننده . [ گ ُ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) فاتِن . (منتهی الارب ). مُضِل ّ. به بیراهی اندازنده . سرگردان کننده . و رجوع به گمراه شود.
-
گمراه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اخطا
-
گمراه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغو , ضلل
-
گمراه کننده
دیکشنری فارسی به عربی
خداع , شرير
-
meaconing techniques
فنون گمراهسازی ناوبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فنونی که با استفاده از آنها نشانکها/ سیگنالهای ارسالی از دستگاه هدایت رادیویی دریافت میشود و با تغییر زاویه، جهت فریب خلبان، دوباره به سمت آن فرستاده میشود
-
meaconing
گمراهساز ناوبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سامانۀ دریافت نشانکها/ سیگنالهای دستگاه هدایت رادیویی و ارسال مجدد آنها با همان بسامد، با هدف فریب دشمن و ایجاد اختلال در ناوبری او
-
شکست خورده گمراه
دیکشنری فارسی به عربی
مفقود
-
گیج یا گمراه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حيرة
-
تبلیغات گمراه كننده
دیکشنری فارسی به عربی
الدعايات المظللة