کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گمج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گمج
معنی
(گَ مَ) (اِ.) دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گمج
لغتنامه دهخدا
گمج . [ گ ُ م َ ] (اِ) نان خمیرناکرده . (آنندراج ).
-
گمج
فرهنگ فارسی معین
(گَ مَ) (اِ.) دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.
-
گمج
فرهنگ فارسی معین
(گُ مَ) (اِ.) نان خمیر ناکرده .
-
گمج
واژهنامه آزاد
گمج (به سکون هر سه حرف) به گویش گیلکی ظرف سفالی مخصوص طبخ فسنجان