کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گماشتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گماشتگی
مترادف و متضاد
۱. ماموریت
۲. نوکری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گماشتگی
لغتنامه دهخدا
گماشتگی .[ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) عمل گماشته . شغل گماشته . مستخدم شدن . شغل مستخدمی داشتن و رجوع به گماشته شود.
-
گماشتگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. ماموریت ۲. نوکری
-
گماشتگی
دیکشنری فارسی به عربی
وکالة
-
جستوجو در متن
-
انتصاب
فرهنگ واژههای سره
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کارگمار
-
وکالة
دیکشنری عربی به فارسی
نمايندگي , وکالت , گماشتگي , ماموريت , وساطت , پيشکاري , دفترنمايندگي , امتياز , حق انتخاب , ازاد کردن , حق راي دادن
-
agency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آژانس، نمایندگی، وساطت، ماموریت، دفتر نمایندگی، وکالت، خبر گزاری، پیشکاری، گماشتگی
-
agencies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آژانس ها، نمایندگی، وساطت، ماموریت، دفتر نمایندگی، وکالت، خبر گزاری، پیشکاری، گماشتگی
-
ماموریت
واژگان مترادف و متضاد
۱. رسالت، مسئولیت ۲. نقش، وظیفه ۳. تصدی، خدمت ۴. عاملی، عاملیت، کارگزاری، وکالت ۵. کارمندی، گماشتگی
-
امانتداری
لغتنامه دهخدا
امانتداری . [ اَ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل امانتدار. (فرهنگ فارسی معین ). راستی و درستی . (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). امینی . (فرهنگ فارسی معین ). || استواری و دیانت . || کارگزاری و گماشتگی . عمل وشغل عامل و گماشته از جانب دیگری . (ناظم ال...
-
خروج
لغتنامه دهخدا
خروج . [ خ ُ ] (ع مص ) بیرون شدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (لسان العرب ) (از اقرب الموارد). مقابل داخل شدن . مقابل ولوج . بیرون رفتن . (یادداشت بخط مؤلف ). بیرون آمدن . (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 45) (دهار) : فهل الی خروج من سبیل . (ق...