کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گم
/gom/
معنی
۱. چیزی که از نظر انسان دور و ناپیدا شده باشد؛ پنهان؛ ناپیدا؛ ناپدید؛ مفقود.
۲. کسی که به بیراهه رفته باشد.
〈 گم شدن: (مصدر لازم)
۱. ناپدید شدن.
۲. از راه خود منحرف شدن؛ به بیراهه افتادن.
〈 گم کردن: (مصدر متعدی)
۱. مفقود کردن.
۲. از دست دادن.
۳. [قدیمی] نابود کردن.
〈 گم گشتن: (مصدر لازم) گم شدن؛ ناپدید شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. غایب، مفقود، ناپدید، ناپیدا، نامرئی
۲. گمراه
۳. سردرگم ≠ پیدا، یافت
فعل
بن گذشته: گم کرد
بن حال: گم کن
دیکشنری
lost, missing
-
جستوجوی دقیق
-
گم
لغتنامه دهخدا
گم . [ گ ُ ] (ص ) گیلکی گوم . مفقود. غایب و ناپدید. آواره . سرگشته (بابودن و شدن و کردن و گشتن صرف شود). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مفقود. (آنندراج ). گمراه : گمراه گشته ای ز پس رهبران کورگم نیست راه راست ولیکن تو خود گمی . ناصرخسرو.شه راه مردمی ا...
-
گم
واژگان مترادف و متضاد
۱. غایب، مفقود، ناپدید، ناپیدا، نامرئی ۲. گمراه ۳. سردرگم ≠ پیدا، یافت
-
گم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gom ۱. چیزی که از نظر انسان دور و ناپیدا شده باشد؛ پنهان؛ ناپیدا؛ ناپدید؛ مفقود.۲. کسی که به بیراهه رفته باشد.〈 گم شدن: (مصدر لازم)۱. ناپدید شدن.۲. از راه خود منحرف شدن؛ به بیراهه افتادن.〈 گم کردن: (مصدر متعدی)۱. مفقود کردن.۲. از دست ...
-
گم
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص .) ناپدید، سرگشته ، آواره .
-
گم
دیکشنری فارسی به عربی
فقدان
-
واژههای مشابه
-
گَم
لهجه و گویش بختیاری
gam 1. دهان؛ 2. دندان.
-
گُم
لهجه و گویش بختیاری
gom 1. گام، قدم؛ 2. مفقود، گُم.
-
گُم
لهجه و گویش تهرانی
نامعلوم
-
گم گم
لغتنامه دهخدا
گم گم . [ گ ُ گ ُ ] (اِ صوت ) آواز کندیدن نقب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
گُم گُم
لهجه و گویش تهرانی
صدای طبل
-
گم اسحاق
لغتنامه دهخدا
گم اسحاق . [ گ ُ اِ حا] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 36هزارگزی جنوب میان آباد واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 92 تن است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه و بنشن و شغل اهالی زراعت ، مالداری و ص...
-
گم رزین
لغتنامه دهخدا
گم رزین . [ گ ُ رِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) گم رزین مخلوط طبیعی جسم صمغی و ماده ٔرزینی میباشد و معمولاً مقدار رزین بیشتر از صمغ آن است . بنابراین گم رزینها در الکل قوی و یا آب کاملاً حل نمیشود، ولی در الکل ضعیف 50 تا 60 زینه محلول است . از گم رزینها می...
-
گم رفتن
لغتنامه دهخدا
گم رفتن . [ گ ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) غلط رفتن . (آنندراج ) : بسی گم میروی خود را ادب کن .چو ره گم کرده ای خضری طلب کن .غنیمت (از آنندراج ).
-
گم زدن
لغتنامه دهخدا
گم زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن . (آنندراج ) : سردهانت ذره ای هرگز نشد بر من یقین دل می برد دزدیده او در گوشه ای گم میزند.ویسی (از آنندراج ).