کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گل سفید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گل سفید
لغتنامه دهخدا
گل سفید. [ گ ُ ل ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از گل سرخ که سفید و خوشبوی میباشد، چنانکه در هندوستان گل سبوتی گویند. (آنندراج ). گل مشکین . ورد چینی . (مجمع الجوامع) : به هر زمین که برافکند سایه ٔ رخ و زلف گل سفید بر او توده کرد و مشک سی...
-
گل سفید
لغتنامه دهخدا
گل سفید. [ گ ِ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) گل گیوه . گل یزدی . گل قزوین . معادن این گل در لرستان ، نائین ، یزد و سایر نقاط ایران یافت میشود.
-
گل سفید
لغتنامه دهخدا
گل سفید. [ گ ُ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 23هزارگزی شمال باختری دهدز. هوای آن معتدل و دارای 140 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فر...
-
گل سفید
لغتنامه دهخدا
گل سفید. [ گ ُ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 12هزارگزی جنوب اردل و 2هزارگزی راه دوپلان به اردل . هوای آن معتدل و دارای 747 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و را...
-
گل سفید
لغتنامه دهخدا
گل سفید.[ گ ِ س َ / س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج واقع در 2000 گزی باختر رودسر و 1000گزی جنوب راه اتومبیل رو روانسر به پاوه . هوای آن سرد و دارای 260 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ باباعزیز و محصول آن غلات ، پنبه ، حبوبات و لبنیا...
-
گل سفید
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol sefid) نوعی از گل سرخ که سفید و خوشبوی میباشد که به هندی گل سبوتی میگویند ، گل مشکین، ورد چینی .
-
واژههای مشابه
-
گَلْ
لهجه و گویش گنابادی
gal در گویش گنابادی یعنی ورز دادن گِلْ با پا ، چرخاندن ، دور دادن
-
گَلَ
لهجه و گویش گنابادی
gala در گویش گنابادی یعنی دهان
-
گَل
لهجه و گویش بختیاری
gal 1. تنگه؛ 2. محل برخورد دو کوه؛ 3. محل اتصال دو ران.
-
گَل
لهجه و گویش تهرانی
روی:گل دیفال، گل درخت، گل میخ
-
گَل
لهجه و گویش تهرانی
گلو،گردن
-
گُل
لهجه و گویش تهرانی
نقش
-
گُل
لهجه و گویش تهرانی
جرم سوخته سر فتیله
-
گُل
لهجه و گویش تهرانی
قسمت خوب میوه و غیره