کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گل خوردنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گل ارمنی
لغتنامه دهخدا
گل ارمنی . [ گ ِ ل ِ اَ م َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی باشد سرخ رنگ به سیاهی مایل و به عربی طین ارمنی خوانند. تبی را که در ایام وبا و طاعون برسد نافع است ، گویند وقتی در ارمن وباو طاعون عظیم بهم رسید، چنانکه معدودی چند مانده بودند چون از ایشان تفحص...
-
گل ازرق
لغتنامه دهخدا
گل ازرق . [ گ ُ ل ِ اَرَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آفتاب پرست : گل ازرق که آن حساب کنندقرصه از قرص آفتاب کنندهر سویی کآفتاب سر داردگل ازرق بدو نظر داردلاجرم هر گلی که ازرق هست خواندش هندو آفتاب پرست . نظامی (هفت پیکر ص 267).رجوع به گل آفتاب پرست شود.
-
گل اشرفی
لغتنامه دهخدا
گل اشرفی . [ گ ُ ل ِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یک قسم گل طلایی رنگ . (ناظم الاطباء).
-
گل اطلسی
لغتنامه دهخدا
گل اطلسی . [ گ ُ ل ِ اَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل های آن بشکل شیپور است و عطری ملایم دارد که هنگام شب بیشتر محسوس است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 240).
-
گل افکندن
لغتنامه دهخدا
گل افکندن . [ گ ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گل انداختن . || مجازاً سرخ شدن گونه ها بمانند گل یا به رنگ دیگر درآمدن : سرخی رخساره ٔ آن ماهروی بر دو رخ من دو گل افکند زرد. فرخی .و رجوع به گل انداختن شود.
-
گل اقریطس
لغتنامه دهخدا
گل اقریطس . [ گ ِ ل ِ اَ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گل باشد و آنرا از جزایر یونان آورند. گویند اگر زن آبستن بر خود بندد بچه ٔ او را آسیبی نرسد تا برسد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گل انداختن
لغتنامه دهخدا
گل انداختن . [ گ ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) گُل انداختن ِ صورت و روی ؛ سرخ شدن روی از نشاط جوانی و شادابی یا در حالت تب یا خجلت . پیدا شدن سرخی در روی در اثر تب و یا حرارت بیرونی یا خجلت . سرخ شدن گونه به طبع بعلت شرم یا بیماری . و رجوع به گل افکندن شود. ...
-
گل انگیختن
لغتنامه دهخدا
گل انگیختن . [ گ ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ایجاد کردن گل . (آنندراج ).
-
گل اورنگ
لغتنامه دهخدا
گل اورنگ . [ گ ُ ل ِ اَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام یک قسم گل . (ناظم الاطباء).
-
گل بابونه
لغتنامه دهخدا
گل بابونه . [ گ ُ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است بیرونش سفید و اندرونش زرد میباشد و به عربی حب البقر و احداق المرض خوانند. (آنندراج ). و این گل دارای اقسامی است . و رجوع به بابونج و بابونه شود.
-
گل بادام
لغتنامه دهخدا
گل بادام . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در 38هزارگزی شمال باختری قوچان و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ عمومی قوچان به شیروان . هوای آن معتدل و دارای 5 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . شغل ا...
-
گل بادام
لغتنامه دهخدا
گل بادام . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف وشکوفه ٔ بادام را نیز گویند. (آنندراج ) : همه چشمه ز چشم آن گل اندام گل بادام و در گل مغز بادام . نظامی .ما را نگه چشم تو از چشم تو خوشتربادام صفایی گل بادام ندارد. صائب (از آنندراج ). || کنایه از...
-
گل باقلی
لغتنامه دهخدا
گل باقلی . [ گ ُ ل ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است با خالهای سپید و بنفش و درشت که از باقلی حاصل آید و رنگهای مشابه را بدان تشبیه کنند.
-
گل بحری
لغتنامه دهخدا
گل بحری . [ گ ُ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از گل سرخ مثل شنجرف و ظاهراً از دریا آرند. (آنندراج ) : دور از تو بس که زمزمه سنج مصیبتم از موج گریه شد گل بحری غبار ما.شفیع اثر (از آنندراج ).
-
گل بدنامی
لغتنامه دهخدا
گل بدنامی . [ گ ُ ل ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آتشک که مرضی است مشهور. (آنندراج ) : از اطوار ناملایم جمعی از این طبقه گل بدنامی شکفته و صیت شهرت آن طایفه ٔ پاکدامنان را به لوث تهمت آلوده ساخته .(میرزا صادق دستغیب در بیان زنان متعه در ایران ).