کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کاه گلی
لغتنامه دهخدا
کاه گلی . [ گ ِ ] (ص نسبی ) اندوده به کاهگل : اتاق کاهگلی ، خانه ٔ کاهگلی . (یادداشت مؤلف ).
-
Mollugo
گِلیناز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از گِلینازیان علفی با 35 گونه که در نواحی گرمسیری یافت میشوند؛ با اینکه برخی از گیاهان این سرده مصرف دارویی یا خوراکی دارند، درمجموع ارزش اقتصادی چندانی ندارند
-
Molluginaceae
گِلینازیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از میخکسانان علفی یکساله یا چندساله یا بهندرت درختچهای کرکدار یا بدون کرک با پانزده سرده و حدود 100 گونه که قبلاً جزو تیرۀ بزرگ علففرشیان محسوب میشدند؛ آرایش برگهای آنها متناوب و متقابل یا چرخهای با حاشیۀ کام...
-
گلیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: goli doxt) (گلی + دخت = دختر) ، دختر گلگونه ، دختر گل مانند ؛ (به مجاز) زیبارو و لطیف .
-
یوسف گلی
لغتنامه دهخدا
یوسف گلی . [ س ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاس بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 12هزارگزی خاوری سردشت ، با 187 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ زاب کوچک و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
پشت گلی
فرهنگ فارسی معین
( ~.گُ) (اِمر.) صورتی پررنگ ، قرمز کم رنگ .
-
شاه گلی
لغتنامه دهخدا
شاه گلی . [ گ ُ ] (اِخ ) (استخر) دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 530 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). || استخر و نزهتگاهی به مشرق تبریز.
-
کاریز گلی
لغتنامه دهخدا
کاریز گلی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان زاوه ، بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، 30هزارگزی خاور تربت حیدریه ، در 4هزارگزی شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به باخرز. دامنه و معتدل و سکنه ٔ آن 90 تن است . قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت و گل...
-
می گلی
لغتنامه دهخدا
می گلی . [ م ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 91هزارگزی جنوب باختر شیراز با 318 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
مریم گلی
لغتنامه دهخدا
مریم گلی . [ م َرْ ی َ گ ُ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان به ارتفاع 30 تا60 سانتیمتر که بصورت انبوه وخودرو در نواحی بحرالرومی و نیز در کنار رودخانه های ایران میروید و در باغچه ها نیز بعنوان گیاه زینتی کاشته می شود. این گیاه ریشه ای به رنگ ...
-
پشت گلی
لغتنامه دهخدا
پشت گلی . [ پ ُ ت ِ گ ُ ] (ص مرکب ) رنگ سرخ کم رنگ . رنگی چون رنگ پشت برگ گل سرخ . سرخ روشن . گلی روشن .صورتی . آلا. آل . || کرمی است در آمریکا و مصر و هندوستان که بزراعت پنبه خسارت وارد میسازد.
-
خانه ٔ گلی
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ گلی . [ ن َ / ن ِ ی ِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خانه ٔ گلین . خانه ای که از گل ساخته باشند، خانه ای که مواد ساختمانیش فقط گل باشد نه چیز دیگر. کِبس . (منتهی الارب ).
-
پشت گلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) poštgoli چیزی که به رنگِ پشتِ برگِ گلِ سرخ باشد؛ سرخ کمرنگ.
-
رنگ گلی
دیکشنری فارسی به عربی
وردة
-
ظروف گلی
دیکشنری فارسی به عربی
آنية فخارية , فخاريات