کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گلین بارماقی
لغتنامه دهخدا
گلین بارماقی . [ گ َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) بارماغی . به معنی انگشت عروسان . نوعی از انگور. (یادداشت مؤلف ).
-
گلین خالصه
لغتنامه دهخدا
گلین خالصه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران که در 18هزارگزی شمال خاوری ورامین و 2هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خراسان واقع است . هوای آن معتدل و سکنه اش 500 تن است . آب آنجا از رودخانه ٔ جاجرود تأمین میشود. محصول آن غل...
-
گلین خونی
لغتنامه دهخدا
گلین خونی . [ گ َ ] (اِخ ) خاکستر خونی . دهی است از دهات نور مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 149).
-
گلین رود
لغتنامه دهخدا
گلین رود. [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران که در 49هزارگزی شمال باختری کرج و 17هزارگزی شمال راه شوسه ٔ کرج به قزوین واقع است . هوای آن سرد و سکنه اش 350 تن است . آب آنجا از رودخانه ٔ سفیدداران تأمین میشود. محصول آن غلا...
-
گلین گوی
لغتنامه دهخدا
گلین گوی . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) زمین و کره ٔ خاک را گویند. (برهان ). کنایه از کره ٔخاک . (آنندراج ). کنایه از زمین (غیاث ) : چو در خاطر آمد جهانجوی راکه در چنبر آرد گلین گوی را.نظامی .
-
گلین گوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gelinguy ۱. گوی گلی.۲. [مجاز] کرۀ زمین.
-
پیله گلین
لغتنامه دهخدا
پیله گلین . [ ل َ گ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری اردبیل و 15 هزارگزی شوسه ٔ خلخال به اردبیل ، کوهستانی ، معتدل . دارای 182 تن سکنه . آب آنجا از چشمه . محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی آن...
-
قلعه گلین حاجی یا سادات
لغتنامه دهخدا
قلعه گلین حاجی یا سادات . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 18 هزارگزی شمال خاور ورامین . این ده در جلگه قرار گرفته و هوایی سرد دارد. سکنه ٔ آن 114 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندر قند و...
-
جستوجو در متن
-
گلینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: golinā) (گُلین + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به گُلین ، ← گُلین .
-
گلینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: goline) (گُلین + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به گُلین ، ← گُلین .
-
لولنگ
لهجه و گویش تهرانی
لولهنگ ، آفتابه گلین
-
چُپوک
لهجه و گویش تهرانی
چپق(قصه های مشدی گلین)
-
لیلِئى
لهجه و گویش بختیاری
lileiy لولهین، آفتابه گلین مخصوص نگهدارى روغن چراغ.
-
کَندو، کندوله
لهجه و گویش تهرانی
ظرف بزرگ گلین که در آن گندم ریزند. تاپو