کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلینوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلینوش
لغتنامه دهخدا
گلینوش . [ گ َ نُش ْ ] (اِخ ) نام طبیب یونانی که معرب آن جالینوس است . اسم این شخص به یونانی کلدیوس گلینوس بوده است . گذشته از کتب اسلامی در اسکندرنامه ٔ منثور هم از او داستانهایی آمده است . (از فرهنگ شاهنامه تألیف شفق ). و رجوع به جالینوس شود.
-
گلینوش
لغتنامه دهخدا
گلینوش . [ گ َنُش ْ ] (اِخ ) یکی از ندمای قباد پرویز. (ولف ). مقصود شیرویه است . در تاریخ طبری جلینوس (ص 619)، و در اخبار الطوال حیلوس آمده است . دینوری مؤلف آن گوید: وی رئیس مستمیتة بود و مستمیتة گویا ترجمه ٔ جان اوسپار (جانسپار) است و بر گروهی از ...
-
گلینوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: goli nuš) (گُلی + نوش = جاوید) ، سرخی ماندگار ، گل گونهی پایدار ؛ (به مجاز) زیبا رو و لطیف (همیشه).
-
گلینوش
واژهنامه آزاد
Galinush: گلینوش که از فرماندهان تحت امر رستم فرخزاد سپهسالار ایران بود، در نبرد قادسیه فرماندهی جلوداران را بر ضمه داشت.واژه گلینوش به معنای دارای عمر جاویدان است. نام گلینوش تنها در یک منبع به چشم می خورد و آن شاهنامه فردوسی است: بگو تا سوی تیسفون...
-
جستوجو در متن
-
گلینوس
لغتنامه دهخدا
گلینوس . [ گ َ نُس ْ ] (اِخ ) رجوع به گلینوش شود.
-
باقسیاثا
لغتنامه دهخدا
باقسیاثا. [ ق ُ ] (اِخ ) ناحیه ایست در سرزمین سواد (عراق ) از توابع باروسما. در همین محل بود که میان ابوعبیده ٔ ثقفی و جالینوس (گلینوش ) سردار سپاه ایرانی جنگ درگرفت و جالینوس شکست یافت و این واقعه بسال 13 هَ . ق . در زمان خلافت عمربن خطاب بود. (از م...
-
استوار
لغتنامه دهخدا
استوار. [ اُ ت ُ ] (ص ) (از پهلوی استوبار یا هستوبار ، به معنی معتقد و ثابت قدم ) پایدار. ثابت . پابرجا . پای برجا. استوان . (رشیدی ). ثبت . ثابت . (دهار). راسخ . (دهار) (منتهی الارب ). رابطالجاش . متین . (السامی ) (دهار) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مب...