کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلیم پوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سیاه گلیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهگلیم› [قدیمی، مجاز] siyāhgelim سیاهبخت؛ تیرهبخت؛ بدبخت؛ مستمند.
-
سیه گلیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] siyahgelim = سیاهگلیم
-
ابریشم و گلیم
فرهنگ گنجواژه
نفیس و بی ارزش(متضاد هم).
-
گلیم و قالی
فرهنگ گنجواژه
زیرانداز
-
گلیم و لحاف
فرهنگ گنجواژه
لوازم خواب.
-
گلیم و نمد
فرهنگ گنجواژه
زیرانداز
-
قالیچه و گلیم و پادری
فرهنگ گنجواژه
زیرانداز
-
پارچه و گلیم و قالیچه
فرهنگ گنجواژه
زیرانداز.
-
جستوجو در متن
-
شب پوش
لغتنامه دهخدا
شب پوش . [ ش َ ] (نف مرکب ) پوشنده ٔ شب . که شب را بپوشد. || (اِ مرکب ) شبپوش . کلاه و طاقیه . تخفیفه ای که شبها بر سر نهند. (برهان قاطع). شب کلاه و کلاهی که شبها بر سر نهند. (ناظم الاطباء). شب کلاه . کلاه شب . کلاه کوتاه که بر سر نهند. (آنندراج ). ک...
-
جنونی قالی پوش
لغتنامه دهخدا
جنونی قالی پوش . [ ج ُ نی ِ ] (اِخ ) یا جنونی قندهاری . از شاعران است ، مجمعالخواص درباره ٔ وی گوید: حریفی است تیززبان و حراف ، موی سر گذاشت و گلیم پاره پوشیده راه میرفت . با این وضع درویشی در مجالس از اسباب و تجملات نیاکان خود سخن میراند، بااینکه از...
-
قطیفة
لغتنامه دهخدا
قطیفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) جامه ٔ پرزه دار خوابناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چادر درپیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قطائف ، قُطُف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- قطیفه ٔ حمامی ؛ جامه ٔ پشمین که بعد از غسل ، بدن را بدان پاک کنند، و...
-
کیل
لغتنامه دهخدا
کیل . (ص ) خمیده و کج . (فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). خمیده و کج شده باشد. (برهان ) : دلم به سان هلال آمد از هوای حبیب تنم به سان خلال آمد از خیال خلیل بتی که قدش چون قول عاشق آمد راست مهی که قولش چون پشت عاشق آمد کیل . ...
-
شالپوشی
لغتنامه دهخدا
شالپوشی . (حامص مرکب ) عمل شال پوش . || درپیچیدن به شال . پوشیدن بشال . || (اِ مرکب ) پارچه ٔ کلفتی که در زیر سلاح اسب میگذارند. (ناظم الاطباء). این جای دیگر دیده نشد و غرابت دارد و محتمل است که مربوط به ترکیب شالپوش باشد. || (حامص مرکب ) مطلق لباس ف...
-
فراشباشی
لغتنامه دهخدا
فراشباشی . [ ف َرْ را ] (اِمرکب ) از جمله ٔ مقربان ، فراش باشی یا مشعلدارباشی است و تفصیل شغل وی دو بابت است : بابت اول در ذکر تحویلات اوست و تحویل او بدین موجب است : قالی و قالیچه ، تکیه نمد، دوشک ، خیام و آنچه متعلق بدوست ، پیه سوز، شمعدان ، سوزنی ...
-
جل
لغتنامه دهخدا
جل . [ ج ُل ل ] (ع اِ) پوشش ستوران . (منتهی الارب ). جل برای جنبندگان چون جامه است برای انسان که بوسیله ٔ آن نگهداری میشوند. (از اقرب الموارد). جُل یا جَل آنچه پوشیده میشود باو ستور تا نگاه داشته شود باو از آفتاب و سرما. (حاشیه ٔ برهان چ معین از شرح ...