کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گله گله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابابیل
فرهنگ واژههای سره
پرستو، گروه ها، گله گله
-
گوگل
لغتنامه دهخدا
گوگل .[ گ َ / گُو گ َ ] (اِ مرکب ) از گو (=گاو) + گل (= گله )، گله ٔ گاو. گاوگل . گله ٔ بزرگ . (یادداشت مؤلف ).
-
قطائط
لغتنامه دهخدا
قطائط. [ ق َ ءِ ] (ع ق ) گله گله یا گروههای پراکنده : جائت الخیل قطائط. || (اِ) ج ِ قطیطة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قطیطة شود.
-
گلگل
لغتنامه دهخدا
گلگل . [ گ ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) صمغی است که آنرا مقل گویند و مقل نام عربی است و گوگل تبدیل نام پارسی و مانند مرمکی است . ریاح سودائیه را رفع کند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ). نام دارویی است که آنرا مقل گویند. (برهان )(جهانگیری ) (الفاظ الادوی...
-
تأجل
لغتنامه دهخدا
تأجل . [ ت َ ءَج ْ ج ُ ] (ع مص ) گله گله شدن گاو دشتی و آهو و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || پس ماندن گله ٔ گاوان . || درنگ کردن و جمع شدن قوم از جاها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد آمدن قوم بر چیزی . (از اقرب الموارد). || گر...
-
مؤبل
لغتنامه دهخدا
مؤبل . [ م ُ ءَب ْ ب ِ ] (ع ص ) برگزیننده ٔ شتران برای بچه و شیر. (منتهی الارب ). آن که برمی گزیند شتران را برای بچه و شیر و جز آن . (ناظم الاطباء). || گردآورنده ٔ شتران و گله گله کننده ٔ آنها. || فربه گرداننده ٔ شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آ...
-
انر
لغتنامه دهخدا
انر. [ اَ ن َ ] (ص ) هرچیز زشت و بد. (برهان قاطع). هر چیز زشت و کریه و بد. (هفت قلزم ). بد و زشت . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). هرچیز زشت و بد و هولناک و مهیب . (ناظم الاطباء) : تو در گشت با چهره ٔ گل اناری ز پی عاشقان انر...
-
کردسة
لغتنامه دهخدا
کردسة. [ ک َ دَ س َ ] (ع مص ) گله گله گردانیدن اسبان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || گرد آوردن و بستن چیزی را. (از اقرب الموارد). || گرد آورده شدن دست و پای مرد و فعل آن مجهول آید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اق...
-
جای جای
لغتنامه دهخدا
جای جای . (ق مرکب ) جای جائی . گله ، گله . || بجای . در مقام . در عوض : جای جائی بچه ٔ تابان چون زهره و ماه بچه ٔ سرخ چو خون و بچه ٔ زرد چو کاه . منوچهری . || پی درپی . متوالیاً. بدفعات : باز گفت این سخن خطا گفتم جای جای آفرین چرا گفتم . نظامی .در بخ...
-
تسریب
لغتنامه دهخدا
تسریب . [ ت َ ] (ع مص ) گله گله گردانیدن اسب و اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). گله گردانیدن اسب و اشتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گله گله فرستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ...
-
مرید
لغتنامه دهخدا
مرید. [ م َ ] (ع ص ، اِ) سرکش و درگذرنده . (منتهی الارب ). خبیث و متمرد و شریر. (از اقرب الموارد). متمرد و سرکش و بیرون رونده از فرمان خدای تعالی و رانده شده . (غیاث ). گردنکش . (زمخشری ). دیوستنبه . (السامی ). طاغی . عاصی . الود. ج ، مُرَداء. (منتهی...
-
رمه
لغتنامه دهخدا
رمه . [ رَ م َ / م ِ ] (اِ) گله ٔ گوسفند و ایلخی اسب .(برهان ). گله ٔ گوسفند. (آنندراج ). گله ٔ گوسفند و امثال آنها. (فرهنگ نظام ). گله ٔ گوسپندان . (ناظم الاطباء). سیله . رمک . (برهان ). رَمَق . (منتهی الارب ) (المعرب جوالیقی ). قطیع. ثَلّة. (منتهی ...
-
grumbles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریه می کند، گله، لندلند، ناله، غرغر کردن، گله کردن، ژکیدن
-
تذمر
دیکشنری عربی به فارسی
ژکيدن , لندلند , غرغر کردن , گله کردن , ناله , گله
-
grumble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، گله، لندلند، ناله، غرغر کردن، گله کردن، ژکیدن