کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلزار ابراهیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلزار ابراهیم
لغتنامه دهخدا
گلزار ابراهیم . [ گ ُ رِ اِ ] (اِخ ) آتش نمرود که چون ابراهیم رابدان درانداختند گلستان شد. (از غیاث ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
گلزار پائین
لغتنامه دهخدا
گلزار پائین . [ گ ُ رِ ](اِخ ) نام یکی از آبادیهای بخش سقز است که بیشتر به نام قوزلو سفلی نامیده میشود. رجوع به قوزلو شود.
-
کانی گلزار
لغتنامه دهخدا
کانی گلزار. [ گ ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در هفده هزارگزی ساحل خاوری سنندج به همدان . ناحیه ای است سردسیر و دارای 500 تن سکنه است . از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنن...
-
ده گلزار
لغتنامه دهخدا
ده گلزار. [ دِه ْ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 10هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 165 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گُل و گُلزار
فرهنگ گنجواژه
محیط با صفا.
-
گلشن و گلزار
فرهنگ گنجواژه
بوستان.
-
جستوجو در متن
-
ظهوری
لغتنامه دهخدا
ظهوری . [ ظُ ] (اِخ ) ترشیزی . از شعرای خراسان است . او به هندوستان مسافرت کرد و به خدمت ابراهیم عادلشاه ثانی رسید و ساقی نامه ٔ خود را که حاوی چهارهزار بیت است به نام وی پرداخت . او را دیوانی است و هم سه رساله به نام «خوان خلیل » و «رساله ٔ نورس » و...
-
صراف
لغتنامه دهخدا
صراف . [ ] (اِخ ) شیخ ابراهیم بن حسین .یکی از کبار مشایخ دور سلطان محمد و مریدان آق شمس الدین است . اصلاً از سیواس و مدرس مدرسه ٔ «خوند خاتون »در قیصریه بود بعداً فهمید که یکی از شرایط این وظیفه حنفی المذهب بودن است و وی خود شافعی بود، پس ترک مدرسه ر...
-
زاهدی
لغتنامه دهخدا
زاهدی . [ هَِ دی ی ] (اِخ ) ابراهیم بن عبیداﷲبن عطأاﷲ گیلانی از دانشمندان نامی گیلان در آغاز قرن 12 هجری و عم مؤلف تذکره ٔ حزین است .در تذکره ٔ حزین آمده : عم عالیمقدار این خاکسار مظهرشوارق انوار و جامع کمالات صوری و معنوی تلمیذ والد بزرگوار خود اس...
-
موزه
لغتنامه دهخدا
موزه . [ زَ / زِ ] (اِ) به ترکی چکمه گویند. (از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است . (از المعرب جوالیقی ص 311). خف . موزج . (دهار) (منتهی الارب ). مندل . مندلی .نخاف . قسوب . (منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نی...
-
کاتبی ترشیزی
لغتنامه دهخدا
کاتبی ترشیزی . [ ت ِ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ ملقب به شمس الدین . دولتشاه سمرقندی در طبقه ٔ ششم از تذکره ٔ خود احوال او را ذیل عنوان «قدوةالفضلاء و اُسوةالشعراء مولانا محمد کاتبی نوراﷲ مرقده » چنین نویسد:هدایت ازلی در شیوه ٔ سخن گذاری مساعد طبع ...
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ ک ُل ل ] (ع اِ) همه . همگی . همه ٔ اجزاء. این لفظ اگر چه مفرد است ولی در معنی جمع استعمال می گردد. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . اگرچه در مؤنث گاه کلة گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) همه . جمیع. (غیاث ). همه . (ترجمان القرآن ...
-
گل
لغتنامه دهخدا
گل . [ گ ُ ](اِ) در اوراق مانوی (به پارتی ) ور (گل سرخ )، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد ، معرب «وَرد»، قیاس کنید با ارمنی ، وردژس ، کردی ، گول (گل سرخ )، گول ، (خار) زازا ویل ، گیلکی گول ، به عربی ورد خوانند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع ...