کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گلخن
/golxan/
معنی
آتشخانۀ حمام؛ تون؛ توشکان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تون، مزبله ≠ گلشن
دیکشنری
heater
-
جستوجوی دقیق
-
گلخن
لغتنامه دهخدا
گلخن . [ گ ُ خ َ ] (اِ مرکب ) (از: گل = کردی کل ، حرارت ، جوش + خن ، خانه ، پسوند مکان ) گلخان ، کردی کول خن (بخاری )، طبری گولخوم . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آتشگاه حمام را گویند، و معنی ترکیبی این آتشخانه باشد چه گل به معنی اخگر آتش و خن خان...
-
گلخن
واژگان مترادف و متضاد
تون، مزبله ≠ گلشن
-
گلخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گولخان، گلخان، گولخن، گولخ› golxan آتشخانۀ حمام؛ تون؛ توشکان.
-
گلخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ) (اِمر.) 1 - تون حمام . 2 - جای انداختن زباله .
-
گلخن
واژهنامه آزاد
تون حمام
-
واژههای مشابه
-
گلخن تاب
لغتنامه دهخدا
گلخن تاب . [ گ ُ خ َ ] (نف مرکب ) آنکه حمام راگرم کند. (آنندراج ). آنکه گلخن افروزد : به گلخن چون روم از ننگ گلخن تاب در بنددبه روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید؟ وحشی (از آنندراج ).از جهان دل بغم عشق تو الفت داردهمچو دیوانه که هم صحبت گلخن تاب است...
-
گلخن تابی
لغتنامه دهخدا
گلخن تابی . [ گ ُ خ َ ] (حامص مرکب ) عمل گلخن تاب : شما همه خلیفه زادگانهائید از گلخن تابی ننگ دارید. (کتاب المعارف ).
-
گلخن گر
لغتنامه دهخدا
گلخن گر. [ گ ُ خ َ گ َ ] (ص مرکب ) گلخن تاب . آنکه گلخن روشن کند. تونتاب : گرم رو سردچو گلخن گریم سردپی گرم چو خاکستریم . نظامی (مخزن الاسرار).رجوع به گلخن تاب شود.
-
سبزه گلخن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ خَ) (اِمر.) 1 - گیاهی که بر روی سرگین روید که آن را برای گرم کردن حمام جمع می کردند. 2 - مجازاً زن زیبا از خاندان پست . 3 - مال دنیا.
-
گلخن تاب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) تون تاب ، کسی که آتش خانة حمام را روشن می کند.
-
چهار گلخن
لغتنامه دهخدا
چهار گلخن . [ چ َ / چ ِ گ ُ خ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از چهارحد جهان باشد. (برهان ) (آنندراج ). || کنایه از چهارعنصر است . (برهان ) (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
آتشگاه حمام
فرهنگ واژههای سره
گلخن
-
گولخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gulax = گلخن