کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلبن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گلبن
/golbon/
معنی
درخت گل؛ بوتۀ گل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلبن
لغتنامه دهخدا
گلبن . [ گ ُ ب ُ ] (اِ مرکب ) (از: گل + بن ) کردی گول بون (گل سرخ ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). درخت گل سرخ . (غیاث ) (آنندراج ) : اگر گل کارد او صد برگ ابازیتون ز بخت اوبر آن زیتون و آن گلبن به حاصل خنجک و خار است . خسروی .چنانچون خو که درپیچد...
-
گلبن
لغتنامه دهخدا
گلبن . [ گ ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان استرآبادرستاق و از جمله دهاتی است که در وقف نامه ٔ ناحیه ٔ فخر عمادالدوله مندرج است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 170).
-
گلبن
فرهنگ نامها
(تلفظ: golbon) (در قدیم) بوته یا درخت گل به ویژه بوتهی گلِ سرخ ؛ (به مجاز) زیبا رو و لطیف.
-
گلبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] golbon درخت گل؛ بوتۀ گل.
-
گلبن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بُ) (اِمر.) 1 - درخت و بوتة گل . 2 - بیخ بوتة گل .
-
گلبن
دیکشنری فارسی به عربی
شجيرة
-
واژههای مشابه
-
باغ گلبن
لغتنامه دهخدا
باغ گلبن . [ گ ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان استرآباد رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری گرگان در دشت واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 185 تن سکنه و آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن برنج و غل...
-
جستوجو در متن
-
گل بُتَه
لهجه و گویش تهرانی
بوته گل، گلبن
-
frutescence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظمی، بوته مانندی، شباهت به گلبن
-
shrub
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درختچه، بوته، گلبن، بوته توت فرنگی
-
نقوش
لغتنامه دهخدا
نقوش . [ ن َ ] (ع اِ) قسمی از گلبن . (ناظم الاطباء).
-
شجيرة
دیکشنری عربی به فارسی
بوته , گلبن , بوته توت فرنگي , درختچه , بوته دار کردن
-
پای گل
لغتنامه دهخدا
پای گل . [ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پای گلبن . زیر گلبن : مده جام می و پای گل از دست ولی غافل مشو از دهر سرمست .حافظ.