کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلبانگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گلبانگ
/golbāng/
معنی
بانگ بلند؛ آواز رسا؛ گلبام.
〈 گلبانگ مسلمانی: [مجاز] اذان؛ بانگ اذانگو.
〈 گلبانگ بر قدم زدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] بهشتاب رفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گلبام
۲. ترانه، نغمه
دیکشنری
song, twitter
-
جستوجوی دقیق
-
گلبانگ
لغتنامه دهخدا
گلبانگ . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) به معنی گلبام است که آواز کشیدن شاطران و معرکه گیران و امثال ایشان باشد. (برهان ) (غیاث ). آواز بلند که شاطران و قلندران و طبالان برکشند. (آنندراج ) : بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد. حافظ.ن...
-
گلبانگ
لغتنامه دهخدا
گلبانگ . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 20000گزی شمال خاوری زرند و 20000گزی خاور راه مالرو زرند به راور. دارای 15 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گلبانگ
لغتنامه دهخدا
گلبانگ . [ گ ُ ] (اِخ ) نام شهری است خرد از تبت با لشکر و مردمانی جنگی و با سلاح بسیار. (حدود العالم ).
-
گلبانگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. گلبام ۲. ترانه، نغمه
-
گلبانگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol bāng) (در قدیم) (به مجاز) آواز خوش و بلند از حنجرهی انسان یا از آلات موسیقی ؛ (درتصوف) ابیاتی که صوفیان در سماع میخواندند .
-
گلبانگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] golbāng بانگ بلند؛ آواز رسا؛ گلبام.〈 گلبانگ مسلمانی: [مجاز] اذان؛ بانگ اذانگو.〈 گلبانگ بر قدم زدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] بهشتاب رفتن.
-
گلبانگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - آواز بلند. 2 - نام لحنی از لحن های موسیقی .
-
واژههای مشابه
-
گلبانگ محمدی
لغتنامه دهخدا
گلبانگ محمدی . [ گ ُ گ ِ م ُح َم ْ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول عوام ، اذان را گویند. بانگ نماز: قسم به این گلبانگ محمدی .
-
گلبانگ مسلمانی
لغتنامه دهخدا
گلبانگ مسلمانی . [ گ ُ گ ِ م ُ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه ازاذان است : نه آب ، نه آبادانی ، نه گلبانگ مسلمانی .
-
گلبانگ بر قدم زدن
لغتنامه دهخدا
گلبانگ بر قدم زدن . [ گ ُ ب َ ق َ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جلد و تیز رفتن و قدم را گلبانگ بر راه زدن . (آنندراج ) : بس که در راه تو اشرف بر قدم گلبانگ زدچشم بگشوده ست پای او ز خواب آبله . محمدسعید (از آنندراج ).آمد به باغ بلبل ، اندیشه کن ز آهش...
-
قدم را گلبانگ زدن
لغتنامه دهخدا
قدم را گلبانگ زدن . [ ق َ دَ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) جلد و تیز رفتن . (آنندراج ) : قدم را تازه گلبانگی زدم بر ره نمیدانم از این به نیست مرد راهرورا نغمه پردازی .واله هروی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گلبام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] golbām = گلبانگ
-
گلبام
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol bām) (در قدیم) (= گلبانگ) ؛ (در موسیقی ایرانی) ، از الحان موسیقی قدیم ایران ، ← گلبانگ .