کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلاویز شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گلاویز شدن
معنی
( ~ . شُ دَ) (مص م .) دست به گریبان شدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
grapple, scuffle, tussle, wrestle
-
جستوجوی دقیق
-
گلاویز شدن
لغتنامه دهخدا
گلاویز شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست به یقه شدن . دست به گریبان شدن با کسی . درآویختن با کسی . رجوع به گل آویز شود.
-
گلاویز شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص م .) دست به گریبان شدن .
-
جستوجو در متن
-
سرشاخ شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) گلاویز شدن ، درگیر شدن .
-
grappled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتار، دست بگریبان شدن، گلاویز شدن، محکم نگاه داشتن
-
برآویختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bar[']āvixtan آویختن به یکدیگر؛ گلاویز شدن.
-
وُر پِریدن
لهجه و گویش بختیاری
vor-peridan گلاویز شدن، دعوا کردن.
-
درآویختن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. تَ) (مص م .) 1 - گلاویز شدن ، چنگ زدن . 2 - آویزان شدن .
-
wrestle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی گرفتن، کشتی، تقلا، کشمکش، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن
-
wrestles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبارزه می کند، کشتی، تقلا، کشمکش، کشتی گرفتن، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن
-
سرشاخ شدن
لغتنامه دهخدا
سرشاخ شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر. || گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی . || مجازاً، به پر وپای کسی پیچیدن . پرخاش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
خر
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (اِ.) (عا.) گلو. ~ به ~ گرفتن : (عا.) گلاویز شدن .
-
grapples
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چنگ زدن، قلاب، چنگ، گلاویزی، دست بگریبانی، دست بگریبان شدن، گلاویز شدن، محکم نگاه داشتن
-
آویختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āvixtan] ‹آوختن› 'āvixtan ۱. آویزان کردن؛ آویخته ساختن.۲. (مصدر لازم) آویزان شدن؛ آویخته شدن.۳. به چیزی چنگ انداختن.۴. به چیزی متوسل شدن.۵. جنگ کردن؛ گلاویز شدن.
-
کشتی گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. گِ رِ تَ) (مص ل .) گلاویز شدن دو تن با هم تا یکی دیگری را زمین زند.