کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلال
لغتنامه دهخدا
گلال . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در 6هزارگزی باختر پاوه و 4هزارگزی باختر راه اتومبیل رو پاوه به نوسود. هوای آن سرد و دارای 400 تن سکنه است . آب آنجا ازرودخانه ٔ شمشیر و محصول آن غلات ، گردو، انجیر، عس...
-
گلال
لغتنامه دهخدا
گلال . [ گ ُ ] (اِ) عبیر سرخ که از رنگ بقم سازند و متعارف هندوستان است . (آنندراج ) : همچو چنار گر بودت صدهزار دست برگ طرب به خاک نشان و گلال گیر.ملا قاسم مشهدی (از آنندراج ).
-
گلال
واژهنامه آزاد
تاج سر
-
گلال
واژهنامه آزاد
رودخانه.زبان لری
-
واژههای مشابه
-
گِلال
لهجه و گویش بختیاری
gelâl 1. رودخانه؛ 2. مسیر رودخانه.
-
گلال میلاس
لغتنامه دهخدا
گلال میلاس . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در 14هزارگزی جنوب لردگان ، متصل به راه مالرو گلال میلاس به لردگان . هوای آن معتدل و دارای 84 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است .راه مالرو دارد. (از ...
-
میان گلال
لغتنامه دهخدا
میان گلال . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد، واقع در 7هزارگزی باختر ماسور با 300 تن سکنه . آب آن از چاه و رود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
گِلال خوردن
لهجه و گویش بختیاری
gelâl xordan ریختن مایعات بر روى زمین.
-
گِلال دادن
لهجه و گویش بختیاری
gelâl dâdan gelâl xordan .
-
واژههای همآوا
-
گِلال
لهجه و گویش بختیاری
gelâl 1. رودخانه؛ 2. مسیر رودخانه.
-
جستوجو در متن
-
چوار
لغتنامه دهخدا
چوار. [ چ َ ] (اِخ ) یکی از بخش های ده گانه شهرستان ایلام حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به ارتفاعات کوه شرازول و بخش ایوان از طرف خاور به ارتفاعات کوه بانگول و دهستان خزل بخش شیروان چرادول از جنوب به بخش صالح آباد و سیاه کوه از باختر به مرز عراق...
-
بستر
لغتنامه دهخدا
بستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). جامه ٔ خواب گسترانیده . (ناظم الاطباء). رختخواب و فراش . (فرهنگ نظام ). آنچه گسترانند بر...