کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلاب کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گُل و گُلاب
فرهنگ گنجواژه
گیاهان معطر، عطر گل، بوی گل و گلاب.
-
گلاب و قند
فرهنگ گنجواژه
داروها.
-
گُلاب و قَنداغ
فرهنگ گنجواژه
نوشیدنی بچه.
-
جستوجو در متن
-
گلابگر
لغتنامه دهخدا
گلابگر. [ گ ُ گ َ ] (ص مرکب ) گلاب گیرنده . گلاب کش : گل گفت به از لقای من رویی نیست چندین ستم گلابگر باری چیست بلبل به زبان حال با او گفتایک روز که خندید که سالی نگریست .خیام .و رجوع به گلابگیر شود.
-
آب گل
لغتنامه دهخدا
آب گل . [ ب ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلاب . عطری که از گل سرخ گیرند : و از وی [ از پارس ] آب گل و آب بنفشه ... خیزد. (حدودالعالم ).از آن پس به آب ِ گُل و بوی خوش بشستند دست و نشستند کش .اسدی .
-
اظهری
لغتنامه دهخدا
اظهری . [ اَ هََ] (اِخ ) صاحب الذریعه در ذیل دیوان اظهری قهپایه ای اصفهانی می نویسد وی کاتب بود و سرانجام به دیوانگی دچار شد و آنگاه پای وی را در گلاب شستند و در همانجا بخواب فرورفت و درگذشت . (از الذریعه قسم اول از ج 9). و نصرآبادی آرد: در اوایل گیو...
-
سانتونین
لغتنامه دهخدا
سانتونین . [ ت ُ ] (اِ) سنتونین . ماده ٔکرم کش که از درمنه گیرند. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 266 شود. از جمله داروهائیست که یک خوراک آنها از ده سانتیگرم تا ده یک گرم است . (کارآموزی داروسازی ص 247). گردی است متبلور، بی بو، تلخ مزه ، بی رنگ ، ولی در...
-
گلابی
لغتنامه دهخدا
گلابی .[ گ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از امرود و اقسام آن بسیار است . بلخی ، نطنزی [ نظیر ]، عباسی و امیری . (آنندراج ). امرود. (غیاث ). از جمله میوه هایی که دانه های آن لعاب بسیار دارد . (گیاه شناسی گل گلاب ص 227). سفرجل . شاه میوه . کمثری : به گلابی نفس ک...
-
آغاریدن
لغتنامه دهخدا
آغاریدن . [ دَ ] (مص ) خیساندن . تر نهادن . نم کردن . فژغردن . فرغاردن . آغشتن . فروشدن آب و نم در چیزی . خیسیدن . نم کشیدن . نرم شدن . فروبردن آب و نم در جسمی ، از زمین و جز آن : بهنگام نان شیر گرم آوری بدان شیر این چرم نرم آوری بشیر اندر آغاری این ...
-
چندن
لغتنامه دهخدا
چندن . [ چ َ دَ ] (اِ) صندل باشد. (لغت فرس ) (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (اوبهی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (انجمن آرا). و بعضی گویند چوبی است خوشبوی بغیر از صندل و آن چوب در ولایتی میشود که آن ولایت را زره میگویند. (برهان ). چوبی است خوشبوی ...
-
جل
لغتنامه دهخدا
جل . [ ج ُل ل ] (ع اِ) پوشش ستوران . (منتهی الارب ). جل برای جنبندگان چون جامه است برای انسان که بوسیله ٔ آن نگهداری میشوند. (از اقرب الموارد). جُل یا جَل آنچه پوشیده میشود باو ستور تا نگاه داشته شود باو از آفتاب و سرما. (حاشیه ٔ برهان چ معین از شرح ...
-
برکة
لغتنامه دهخدا
برکة. [ ب ِک َ ] (ع اِ) سینه و پوست سینه ٔ شتر که در خفتن ملاصق زمین شود، یا جمع برک است ، یا برک سینه ٔ آدمی است وبرکة غیر آدمی ، یا برک باطن سینه است و برکة ظاهر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوعی از نشست . (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (ص ) خالص . (جهانگیری ) (نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (معیار جمالی ). بی غش . (اسدی ). بی آمیزش . (اوبهی ). مُضاض . (منتهی الارب ). بی بار. غیرمخلوط. ناممزوج . بی آمیغ. ناآلوده : بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی و یا چون برکشیده تیغ پیش ...
-
دلخواه
لغتنامه دهخدا
دلخواه . [ دِ خوا / خا ] (ن مف مرکب ) که دل خواهد. دل خواسته . آنچه دل بخواهد. آنچه دل آرزو کند. هر چیزکه مطلوب باشد. خوب . مرغوب . (آنندراج ). نیکو. محبوب . پسندیده . دوست داشتنی . مورد پسند. آنچه بر مراد و خواهش دل باشد و هر چیزی که محبوب بود. (ناظ...
-
طوفان
لغتنامه دهخدا
طوفان . (ع اِ)انقلاب سخت هوا. || باران سخت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). باران که همه جا رسد. (مهذب الاسماء). || آب بسیار که همه را بپوشد. (منتهی الارب ). آب که همه چیز را فراگیرد. آب که از زمین برآید و همه را غرق کند. سیل غرق کننده . (منتخب اللغ...