کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گفتار
/goftār/
معنی
۱. سخن گفتن.
۲. (اسم) سخن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج ≠ شنیدار
دیکشنری
discourse, oration, speech, talk
-
جستوجوی دقیق
-
گفتار
لغتنامه دهخدا
گفتار. [ گ ُ ] (اِمص ) قول . سخن . حدیث . مقاله . مقال . کلام . گفت : رک که بااند شار بنمایی دل تو خوش کند بخوش گفتار. رودکی (احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 998).چیست از گفتار خوش بهتر که اومرغ را آرد برون از آشیان . حفاف .زدن مرد را تیغ ...
-
گفتار
واژگان مترادف و متضاد
بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج ≠ شنیدار
-
narration 3, commentary 3
گفتار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] کلامی که بهصورت صدای بیرون از صحنه یا پرده شنیده میشود
-
گفتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) goftār ۱. سخن گفتن.۲. (اسم) سخن.
-
گفتار
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (حامص .) سخن ، حدیث .
-
گفتار
دیکشنری فارسی به عربی
خطبة , کتاب , کلمة , مقالة
-
واژههای مشابه
-
گفتار درهم
لغتنامه دهخدا
گفتار درهم . [ گ ُ رِ دَ هََ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخنان نامربوط. (آنندراج ).
-
گفتار کردن
لغتنامه دهخدا
گفتار کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صحبت کردن . حرف زدن . سخن راندن : سرو بلند بین که چه رفتار میکندشوخ شکردهن که چه گفتار میکند. سعدی (خواتیم ).سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی طوطی خموش به چو تو گفتار میکنی .سعدی (بدایع).
-
narration script
متن گفتار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] متنی که برای قرائت گویندۀ گفتار تهیه میشود
-
prologue
گفتار آغازین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] گفتاری در آغاز نمایش برای تسهیل ارتباط تماشاگر با نمایش
-
dactyl speech, dactylology
گفتار انگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← هجی انگشتی
-
epilogue
گفتار پایانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] گفتاری در پایان نمایش از زبان یکی از بازیگران برای نتیجهگیری اخلاقی
-
logoplegia
گفتارفلجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فلج اندامهای گفتار
-
dubbing speaker
گفتار گردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که به جای بازیگر یا راوی فیلم یا برنامه گفتهها را بیان کند * در زبان فارسی، واژۀ "دوبلور" برای این مفهوم به کار رفته است که ساختۀ فارسیزبانان است.