کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشن آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ایداق
لغتنامه دهخدا
ایداق . (ع مص ) (از «ودق ») باریدن آسمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آزمند گشن گردیدن ماده خر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به گشن آمدن ماده خر. (المصادر زوزنی ). به گشن آمدن خداوند سم . (تاج...
-
بگشن آمدن
لغتنامه دهخدا
بگشن آمدن . [ ب ِ گ ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) در طلب نر برآمدن حیوان . طالب نر شدن ماده . و رجوع به گشن شود.
-
طروق
لغتنامه دهخدا
طروق . [ طُ ] (ع مص ) برجستن گشن بر ماده . (منتهی الارب ). گشنی کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || به شب آمدن کسی را. (منتهی الارب ). به شب آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آمدن به شب . || طلوع .
-
ضبع
لغتنامه دهخدا
ضبع. [ ض َ ب َ ] (ع مص ) ضَبعة. نیک آرزومند گشن شدن ناقه ، و گاهی در زنان هم استعمال کنند. (منتهی الارب ). بگشن آمدن شتر ماده . (تاج المصادر). بگشن آمدن شتر. (زوزنی ).
-
یعارة
لغتنامه دهخدا
یعارة. [ ی َ رَ ] (ع مص ) پیش آمدن گشن ناقه را و فروخوابانیدن تا گشنی کند، یا گشن را بر ماده عرض کردن تا اگر آن را قبول کند بماند والا فلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
استقرام
لغتنامه دهخدا
استقرام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) قرم گردیدن شتر جوان . (منتهی الارب ). بگشن آمدن شتر جوان . (زوزنی ). فحل و گشن شدن شتر جوان .
-
استحرام
لغتنامه دهخدا
استحرام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن خواستن گاو و میش و بره . (زوزنی ). به ایغر جستن درآمدن حیوانات . بگشن آمدن میش . (تاج المصادر بیهقی ). گشن خواه شدن : استحرمت ذات الظلف و الذئبة و الکلبة. (منتهی الارب ). || با حرمتی شدن که شکستن آن روا نباشد. (...
-
استیبال
لغتنامه دهخدا
استیبال . [ اِ ] (ع مص ) ناگوارد شمردن جای را. (منتهی الارب ): استوبل فلان الارض ؛ استوخمها و لم توافقه فی بدنه و ان کان محبّاً لها. (اقرب الموارد). ناموافق آمدن هوای جایی باکسی . (زوزنی ). ناموافق آمدن هوا و هرچه باشد. ناموافق یافتن . || بگشن آمدن گ...
-
استجعال
لغتنامه دهخدا
استجعال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بگشن آمدن نر ماده را. (تاج المصادر بیهقی ): استجعال کلبه ؛ گشن خواه شدن ماده سگ . (از منتهی الارب ). به ایغُر جستن درآمدن سباع ماده .
-
استعساب
لغتنامه دهخدا
استعساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص )گشن خواه شدن مادیان . بگشن آمدن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). گشن خواه شدن اسب ماده : استعسبت الفرس . (منتهی الارب ). || ناپسند داشتن چیز را از کسی : استعسب منه ؛ ناپسند داشت آنرا از وی . (منتهی الارب ).
-
مرمر
لغتنامه دهخدا
مرمر. [ م َ م َ / م ِ م ِ ] (اِ) صدای گربه ٔ مست . (یادداشت مرحوم دهخدا).- به مرمر آمدن ؛ به مرمر افتادن . مرمر زدن . مرمر کردن . آواز کردن گربه به مستی .- مرمر زدن ؛ آواز برآوردن گربه ٔ به گشن آمده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- مرمرکردن ؛ مرمر زدن . ...
-
جفت گیری
لغتنامه دهخدا
جفت گیری . [ ج ُ ] (حامص مرکب ) دو چیز را به هم جفت کردن . (نظام ). دو چیز را نیک بهم پیوستن . || حالت جستن نر بر ماده . جفت گرفتن نر ماده را. فراهم آمدن و جماع کردن نر با ماده . گشن گیری . اندماج . || نر و ماده را به یکدیگر نزدیک کردن به قصد نتاج و ...
-
استقراع
لغتنامه دهخدا
استقراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گشن بعاریت خواستن از کسی . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || گشن خواه شدن شتر ماده یا ماده گاو. (منتهی الارب ). نر خواستن ماده گاو. بگشن آمدن ماده گاو. (تاج المصادر بیهقی ). || سخت شدن سم ستور. || رفتن خمل شکنبه . (...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص )بانگ کردن تکه وقت گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || تیز شدن تکه برای گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهیجان آمدن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || خواندن گشن را بگشنی . (...
-
تدأم
لغتنامه دهخدا
تدأم .[ ت َ دَءْ ءُ ] (ع مص ) فروگرفتن چیزی را آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراگرفتن و بالا آمدن آب بر چیزی . (اقرب الموارد) (از المنجد). || برجستن گشن بر ناقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برآمدن فحل بر ناقه . (ذیل اقرب الموارد). || برجست...