کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشنیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گشنیز
/gešniz/
معنی
گیاهی یکساله با گلهای سفید چتری و دانههای خوشبو که خام و پختۀ آن خورده میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشنیز
لغتنامه دهخدا
گشنیز. [ گ َ ] (اِ) رفتار با ناز و شادمانی و خرامان و شادان باشد. (برهان ). شادمان . خرسند. مسرور. خوشحال . شادی و شعف . خوشی و خرمی . (از ناظم الاطباء).
-
گشنیز
لغتنامه دهخدا
گشنیز. [ گ ِ ] (اِ) در پهلوی گشنیج = گشنیز کردی کشنیش و کشنش (کریاندر، فرانسوی ) . گشنیز گیاهی است از تیره ٔ چتریان که برگهای تازه ٔ آن خوراکی و دانه های وی تقریباً کروی و جوهر مخصوصی دارد که بسیار تند است . گشنیج . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ر...
-
گشنیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gišnič] ‹گشنیج، کشنیز› (زیستشناسی) gešniz گیاهی یکساله با گلهای سفید چتری و دانههای خوشبو که خام و پختۀ آن خورده میشود.
-
گشنیز
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ په . ] (اِ.) 1 - گیاهی است یک ساله با گل های سفید و چتری ، از سبزی های خوردنی که مزة آن تند است . 2 - ورقی دربازی که خال های آن شبیه برگ گشنیز است ، خاج .
-
گشنیز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gašniǰ طاری: gešniǰ طامه ای: gašniǰ طرقی: gešniǰ کشه ای: gešniǰ نطنزی: gašniz
-
واژههای مشابه
-
گشنیز حصرم
لغتنامه دهخدا
گشنیز حصرم . [ گ ِ زِ ح ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگوری باشد. (برهان ) (آنندراج ). و گشنیزه نیز آمده است : حرمت می را که می گشنیز دیگ عیشهاست بر سر گشنیزه ٔ حصرم روان افشانده اند.خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 114).
-
گشنیز کوهی
لغتنامه دهخدا
گشنیز کوهی . [ گ ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نوعی از نبات مخلصه است . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فارسی تخم مخلصه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
oil of coriander
روغن گشنیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] روغن فرّاری که از تقطیر دانههای رسیدۀ گشنیز به دست میآید
-
آب گشنیز
لغتنامه دهخدا
آب گشنیز. [ ب ِ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که از کوفتن برگ و ساق گشنیز حاصل کنند.
-
خال گشنیز
دیکشنری فارسی به عربی
نادي
-
جستوجو در متن
-
گشنیج
لغتنامه دهخدا
گشنیج . [ گ ِ ] (اِ) گشنیز. رجوع به گشنیز شود.
-
کشنیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] ka(e)šniz = گشنیز
-
nettlefish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشنیز