کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشتنی
لغتنامه دهخدا
گشتنی . [ گ َ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل گشتن . لایق گردیدن . رجوع به گشتن شود.
-
جستوجو در متن
-
گاشتنی
لغتنامه دهخدا
گاشتنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) گشتنی . برگرداندنی . برگشتنی .
-
ناگشتنی
لغتنامه دهخدا
ناگشتنی . [ گ َ ت َ ] (ص لیاقت ) تبدیل ناپذیر. تغییرنکردنی . مقابل گشتنی .
-
خمیدنی
لغتنامه دهخدا
خمیدنی . [ خ َ دَ ] (ص لیاقت ) قابل خمیدن . خم شدنی . خم گشتنی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
پیروزگشت
لغتنامه دهخدا
پیروزگشت . [ گ َ ] (مص مرکب مرخم ) گشتی مظفرانه . با گشتنی بپیروزی قرین . دارای گردشی قرین فتح و ظفر : بهر جا که روی آری از کوه و دشت بهی بادت از چرخ پیروزگشت .نظامی .
-
چرخ کمان
لغتنامه دهخدا
چرخ کمان . [ چ َ خ ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلقه ٔ کمان . (غیاث ). دور کمان : کباده ز چرخ کمان ساختی بهر گشتنی تیری انداختی .نظامی .