کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جهان گشا
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~. گُ) (ص فا.) کشورگیر.
-
نافه گشا
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) (ص مر.) خوشبو، معطر.
-
گره گشا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (ص فا.) دارای توانایی یا امکان حل مشکل .
-
دهان گشا
لغتنامه دهخدا
دهان گشا. [ دَ گ ُ ] (نف مرکب ) دهان گشاینده . که دهان خود یا دیگری بگشاید. (یادداشت مؤلف ). || (حامص مرکب ) دهان گشادن : خیک است زنگی خفقان دار کزجگروقت دهن گشا همه صفرا برافکند.خاقانی .
-
روزه گشا
لغتنامه دهخدا
روزه گشا. [ زَ / زِ گ ُ ] (اِ مرکب ) اندک چیزی از خوردنی که بدان افطار کنند. (آنندراج ). افطار. (یادداشت مؤلف ) : باز بنای توبه را عشق خراب میکندروزه گشای عشق را از می ناب میکند. نظامی .گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست کز می کنند روزه گشا طالبان یار...
-
قلعه گشا
لغتنامه دهخدا
قلعه گشا. [ ق َ ع َ گ ُ ] (نف مرکب ) قلعه گشای . گشاینده و فاتح قلعه : همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوبند و قلعه گشای .نظامی .
-
نافه گشا
لغتنامه دهخدا
نافه گشا. [ ف َ / ف ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه نافه ٔ مشک را باز می کند و از هم می گشاید. که با گشودن نافه هوا را مشک آگین و معطر می کند.
-
مشکل گشا
لغتنامه دهخدا
مشکل گشا. [ م ُ ک ِ گ ُ ] (نف مرکب ) مشکل گشای . آنچه به دشواری گشاده شود. بر قیاس آسان گشا. (آنندراج ). || کسی که دشواریها و سختیها را برطرف میکند و کارهای سخت را آسان میکند. (ناظم الاطباء) : هدهدی بود داهی وکافی و روشن رای و مشکل گشای . (سندبادنامه...
-
بخت گشا
لغتنامه دهخدا
بخت گشا. [ ب َ گ ُ ] (نف مرکب ) بخت گشاینده . که بخت بسته را بگشاید. گشاینده ٔ بخت . آن که گره از کار بسته بگشاید. || آنکه با جادویی و فسون زنی را شوهر دهد.
-
چشمه گشا
لغتنامه دهخدا
چشمه گشا. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ گ ُ ] (نف مرکب ) چشمه گشاینده . بازکننده ٔ چشمه . آن کس یا آن چیز که چشمه ٔ آب را از زمین یا از کوه و جز آن باز کند و جاری سازد. و رجوع به چشمه گشادن شود. || (اِ مرکب ) ظاهراً به معنی سحر و جادو و شعبده نیز آمده است : ...
-
چهره گشا
لغتنامه دهخدا
چهره گشا. [ چ ِ رَ / رِ گ ُ ] (نف مرکب ) بردارنده ٔ حجاب از رخ . گشاینده ٔ صورت . چهره گشای . جلوه نما. زنی که روی خود باز و اظهار دلربائی کند. || مصور و صورتگر. (از ناظم الاطباء). نقاش . (یادداشت مؤلف ).
-
جهان گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جهانگشای› [مجاز] jahāngošā پادشاه دلیر، فاتح، و کشورگیر.
-
عقده گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'oqdeqošā ۱. آنکه یا آنچه گرهی را میگشاید؛ آن که مشکلی را حل میکند؛ گرهگشا؛ مشکلگشا.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.
-
مشکل گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] moškelgošā آنکه یا آنچه مشکلی را بگشاید و کار دشواری را آسان سازد.
-
نافه گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹نافهگشای› [قدیمی] nāfegošā ۱. آنکه نافۀ مشک را بگشاید و بوی خوش پراکنده سازد؛ نافهگشاینده: ◻︎ هوا مسیحنفس گشت و خاک نافهگشای / درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد (حافظ: ۳۵۸).۲. [مجاز] خوشبوکنندۀ هوا.