کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشاسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گشاسب
لغتنامه دهخدا
گشاسب . [ گ ُ ] (اِخ ) همان گشتاسب مشهور است که پادشاهی بود پدر اسفندیار رویین تن و یکصدوشصت سال پادشاهی کرد. (برهان ).همان گشتاسب شاه پسر لهراسب است که اسفندیار پسر او بود و آئین زردشت پسندیده . فردوسی گفته : چو نیمی شد از شب بشد در بشاسب به گوشاسب ...
-
جستوجو در متن
-
بشاسب
لغتنامه دهخدا
بشاسب . [ ب ُ ] (اِ) بشاسپ . گوشاسب . بوشاسب . مخفف بوشاسب است که خواب باشد و به عربی نوم خوانند. (برهان ). خواب که بوشاسب نیز گویند. (رشیدی ). بوشاسب و خواب . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از هفت قلزم ) (از جهانگیری ). خواب بود.(سروری...
-
ساو
لغتنامه دهخدا
ساو. (اِ) مخفف آن «سا». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). باج و خراج است ، و آن زری باشد که پادشاهان قوی از پادشاهان ضعیف بگیرند. (برهان ) (غیاث ). باج و خراج . (رشیدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (صحاح الفرس ) : ایشان تدبیر کردند که سوی خاقان رسول فر...