کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گشا
/gošā/
معنی
۱. = گشادن
۲. گشاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مشکلگشا، کارگشا، کشورگشا.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: گشود
بن حال: گشا
دیکشنری
key
-
جستوجوی دقیق
-
گشا
لغتنامه دهخدا
گشا. [ گ ُ ] (نف ) گشاینده . همیشه به صورت ترکیب آید: بخت گشا. بندگشا. بند و گشا. پاگشا. جهان گشا. چهره گشا. دل گشا. راه گشا. رگ گشا (فصاد). روزه گشا. روگشا. عالم گشا. عقده گشا. کارگشا. کشورگشا. گره گشا. گیتی گشا. مشکل گشا. نافه گشا. ولایت گشا : دم ا...
-
گشا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گشادن) gošā ۱. = گشادن۲. گشاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مشکلگشا، کارگشا، کشورگشا.
-
واژههای مشابه
-
گنجینه گشا
لغتنامه دهخدا
گنجینه گشا. [ گ َ ن َ / ن ِ گ ُ ] (نف مرکب ) خزانه دار. گنجینه سنج . (ناظم الاطباء). صاحب و مالک گنج . (آنندراج ) : گنجینه گشای این خزینه سر بازکند ز گنج سینه . نظامی .رضوان خدای بر صحابه گنجینه گشای نه خرابه . شیخ ابوالفضل فیاض (از آنندراج ).و رجوع ...
-
کیسه گشا
لغتنامه دهخدا
کیسه گشا. [ س َ / س ِ گ ُ ] (نف مرکب ) گشاینده ٔ کیسه . توسعاً، آنچه حوائج زندگی را برطرف کند. آنچه مایه ٔ رفع احتیاجات باشد : حجره ٔ آهنین نگر حقه ٔآبگینه بین لعل در این و زر در آن کیسه گشای زندگی .خاقانی .
-
گیتی گشا
لغتنامه دهخدا
گیتی گشا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) گشاینده ٔ گیتی . فاتح . جهانگیر : پسر کو با پدرهمدل بود بسیار مه باشدبخاصه چون پدر گیتی گشایی تاج ده باشد.فرخی .
-
گره گشا
لغتنامه دهخدا
گره گشا. [ گ ِ رِه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) گره گشاینده . مجازاًبمعنی گشاینده ٔ مشکل و آسان کننده ٔ کار : عشق است گره گشای هستی گردابه زهاب خودپرستی . نظامی .آن می که گره گشای کار است با نفس ، چو روح سازگار است . نظامی .گفت ای نفس تو جان فزایم اندیشه ٔ تو ...
-
bronchodilator
نایژهگشا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ویژگی دارویی که موجب باز شدن راههای هوایی شش میشود
-
عالم گشا
لغتنامه دهخدا
عالم گشا. [ ل َ گ ُ ] (نف مرکب ) کشورگیر. جهانگشا.
-
عقدت گشا
لغتنامه دهخدا
عقدت گشا. [ ع ُ دَ گ ُ ] (نف مرکب ) عقدت گشاینده . مشکل گشا. عقده گشا. (ناظم الاطباء). و رجوع به عقده گشا شود.
-
عقده گشا
لغتنامه دهخدا
عقده گشا. [ ع ُ دَ / دِ گ ُ ] (نف مرکب ) عقده گشای . عقده گشاینده . آنکه یا آنچه گرهی را بگشاید. (فرهنگ فارسی معین ). چیزی که بدان عقده گشاده شود، چون ناخن و نوک کارد و مانند آن . (آنندراج ) : در عقده کار دل افتد ز روزگارتا از ابروی تو عقده گشا میتوا...
-
ولایت گشا
لغتنامه دهخدا
ولایت گشا. [ وَ / وِ ی َ گ ُ ] (نف مرکب ) ولایت گشای . رجوع به ولایت گشای شود.
-
گره گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerehgošā ۱. مشکلگشا.۲. آنکه گره از کار کسی بگشاید؛ کسی که مشکل کاری را برطرف سازد؛ مشکلگشا.
-
گیتی گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gitigošā جهانگشا؛ جهانگیر.
-
barrier code
خطگشا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دنبالهای از ارقام که کاربر، قبل از وارد کردن کد اجازۀ ورود به مرکز تلفن خودکار داخلی، برای دسترسی به آن مرکز وارد میکند