کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسیخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گسیخته
/gosixte/
معنی
۱. گسسته.
۲. پارهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بریده، پاره، دریده، قطع، گسسته، منفصل، منقطع، ≠ متصل
دیکشنری
disjointed, inconsequent
-
جستوجوی دقیق
-
گسیخته
لغتنامه دهخدا
گسیخته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) بریده . ازهم جدا شده . رجوع به گسیختن شود.
-
گسیخته
واژگان مترادف و متضاد
بریده، پاره، دریده، قطع، گسسته، منفصل، منقطع، ≠ متصل
-
گسیخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gosixte ۱. گسسته.۲. پارهشده.
-
گسیخته
فرهنگ فارسی معین
(گُ تِ یا تَ) (ص مف .) بریده ، از هم جدا شده .
-
گسیخته
دیکشنری فارسی به عربی
مفکک
-
گسیخته
واژهنامه آزاد
دیوانه،وحشی،کسی که هیچکس نمیتواند جلوی اورا بگیرد و از کارش منصرف کند
-
واژههای مشابه
-
لگام گسیخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لجامگسیخته› le(o)gāmgosixte ۱. اسبی که افسارش را پاره کرده.۲. [مجاز] لاقید؛ بیبندوبار؛ سرخود.
-
لگام گسیخته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تِ یا تَ) (ص مف .) بی بند و بار، لاقید، لاابالی .
-
لگام گسیخته
لغتنامه دهخدا
لگام گسیخته . [ ل ُ / ل ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مطلق العنان . افسارسرخود. بی بندوبار. لاابالی .
-
درهم گسیخته
دیکشنری فارسی به عربی
معرقل
-
schizophrenogenic mother
مادر روانگسیختهپرور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] قالبوارۀ (stereotype) مادر فرد روانگسیخته که گمان میرود شخصیتی سرد و طردکننده و سیطرهجو و کمالگرا داشته باشد و دچار آشفتگی هیجانی باشد
-
schizotypal personality disorder
اختلال شخصیت گسیختهگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی اختلال شخصیت که در آن فکر و ادراک و تکلم و رفتار فرد عجیب میشود، اما نه در حدی که بتوان در او روانگسیختگی تشخیص داد
-
schizoid personality disorder
اختلال شخصیت گسیختهوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی اختلال شخصیت که با سردی هیجانی طولانیمدت و نبود احساس و بیاعتنایی نسبت به دیگران و ناتوانی در برقراری ارتباط نزدیک دوستانه همراه است
-
hyperinflation
تورم لگامگسیخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وجود تورم بسیار شدید در بازههای زمانی بسیار کوتاه