کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسسته لگام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
discrete variable
متغیر گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] متغیری که مجموعۀ مقادیر ممکن آن شمارا باشد
-
نفس گسسته
لغتنامه دهخدا
نفس گسسته . [ ن َ ف َ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نفس سوخته . (از آنندراج ). خاموش . ساکت . (ناظم الاطباء).
-
گسسته پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostepošt ۱. شکستهپشت.۲. [مجاز] بیپشتوپناه.
-
گسسته خرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gosastexerad کمخرد؛ بیعقل.
-
گسسته دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gosastedel دلشکسته؛ آزردهدل.
-
گسسته دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gosastedam ۱. نفسبریده.۲. آنکه از خستگی نفسش بند آمده باشد.
-
گسسته عنان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹گسستهلجام، گسستهلگام، گسستهمهار› gosaste'enān ۱. عنانبریده؛ لجامگسیخته.۲. [مجاز] سرخود؛ سرکش؛ بیقید.
-
discrete topology
توپولوژی گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] توپولوژی متشکل از همۀ زیرمجموعههای یک مجموعۀ مفروض
-
discrete distribution
توزیع گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] توزیع احتمال یک متغیر تصادفی گسسته
-
fragmented forest
جنگل گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی که براثر کشاورزی و برش یکسره و جریانهای آبی و وجود تأسیسات، تاجپوش طبیعی خود را از دست داده باشد
-
isolating language
زبان گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] زبانی غیرتصریفی که در آن ریشهها تغییرناپذیرند و برای نشان دادن روابط دستوری از ترتیب کلمات استفاده میشود
-
open-jaw trip
سفر گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سفر دوسره با نقاط شروع و پایان متفاوت
-
interrupted quenching
سردایش گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن قطعه را درحالیکه هنوز دمایی بالاتر از دمای محیط سردایش دارد، از آن خارج میکنند و در سامانۀ سردایش دیگری با سرعت سرمادهی متفاوت قرار میدهند
-
interrupted aging
پیرش گسسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پیرش آلیاژ در دو یا چند عملیات حرارتی بهطوریکه در پایان هر عملیات ماده تا دمای محیط سرد میشود
-
رسن گسسته
لغتنامه دهخدا
رسن گسسته . [ رَ س َ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بندبریده . قیدپاره کرده . قیدشکسته . بند اطاعت گسسته . (یادداشت مؤلف ). از قید فرمانبرداری سرتافته . بند اطاعت پاره کرده . بی اعتنا به اصول و قواعد : وحشی شده و رسن گسسته از چهره به خوی خلق رس...