کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسترده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
frequency hopping spread spectrum, FHSS
طیفگستردۀ بسامدپرشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی فنّاوری طیفگسترده که در آن بسامدهای نشانک حامل براساس الگوهای تصادفی تغییر میکند
-
direct sequence spread spectrum, DSSS
طیفگستردۀ دنبالهمستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی فنّاوری طیفگسترده که در آن بسامدهای نشانک حامل براساس الگوهای ازپیشتعیینشده تغییر میکند
-
اعتراضات گسترده (فراگیر)
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِجاجاتٌ واسِعَة النَّطاق
-
گسترده پر کرد
واژهنامه آزاد
پر گسترده ( مراد از پر در اینجا گلبرگ است )
-
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شراع
-
جستوجو در متن
-
broadish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسترده شدن
-
exploded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شد، منفجر شدن، ترکیدن، گسترده کردن، مشتعل شدن، محترق شدن، مشتعل کردن
-
انبساط
فرهنگ واژههای سره
گسترده شدن، گستردن
-
توسع
واژگان مترادف و متضاد
۱. فراخی، گشادگی ۲. فراخ شدن، گشاده شدن، گسترده شدن، وسعتیافتن
-
منتشر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتشار یافتن ۲. پخش شدن، توزیع شدن ۳. پراکنده شدن ۴. چاپ شدن، به چاپ رسیدن ۵. سرایت کردن ۶. گسترده شدن
-
widening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسترده شدن، پهن کردن، گشاد کردن، عریض کردن
-
بزرگ شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رشد کردن، نمو کردن ۲. بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن ۳. تنومند شدن، جسیم شدن، گندهشدن ≠ کوچک شدن ۴. چاق شدن، فربه شدن ≠ لاغر شدن ۵. ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفتشدن ۶. عظیم شدن، گسترده شدن، وسیع شدن ۷. پرتوان شدن، توانا شدن ≠ نات
-
spreadability
پخشپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] قابلیت گسترده شدن بافت یک مادۀ غذایی
-
broadening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسترده شدن، وسیع کردن، پهن کردن، منبسط کردن، عریض کردن
-
ادحواء
لغتنامه دهخدا
ادحواء. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) گسترده شدن . گسترده گردیدن . پهن گشتن .