کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گستردنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گستردنی
/gostardani/
معنی
آنچه بر زمین پهن کنند، مانند قالی و جز آن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
expansive, extensible
-
جستوجوی دقیق
-
گستردنی
لغتنامه دهخدا
گستردنی . [ گ ُ ت َ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) چیزی که گسترند مثل فرش و قالی و امثال آن . (آنندراج ). آنکه به زمین پهن کنند، چون : فرش و حصیر و امثال آن . آنچه لایق گستردن و درخور پهن کردن باشد. طِراز. فَراش . طَنو. وطاء [ وَ یا وِ ] . نَطعیا نِطع. مِهاد. م...
-
گستردنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gostardani آنچه بر زمین پهن کنند، مانند قالی و جز آن.
-
گستردنی
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ دَ) (ص .) هرآنچه که بگسترانند.
-
جستوجو در متن
-
نمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: نمد] [قدیمی] namat نوعی فرش و گستردنی رنگین.
-
وطا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وطاء] [قدیمی] ve(a)tā آنچه روی زمین پهن میکنند؛ گستردنی؛ فرش.
-
بِسَاطاً
فرهنگ واژگان قرآن
گسترده و پهن شده - گستردني نگفتني
-
مِهَادُ
فرهنگ واژگان قرآن
فرش - هر گستردنی - هر بستر گسترده
-
بساط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ba(e)sāt ۱. گستردنی؛ هر چیز گستردنی، مانندِ فرش، سفره، و مانندِ آن.۲. [مجاز] سرمایه؛ دستگاه.۳. [قدیمی] زمین وسیع.
-
طنو
لغتنامه دهخدا
طنو. [ طَن ْوْ ] (ع اِ) گستردنی . (منتهی الارب ).
-
بسط
فرهنگ فارسی معین
(بُ سُ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بساط ؛ گستردنی ها.
-
رفرف
فرهنگ فارسی معین
(رَ رَ) [ ع . ] (اِ.) فرش ، گستردنی .
-
زلالی
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] (اِ.) ج . زِلِّیّه ؛ گستردنی ، بساط .
-
مفرش
فرهنگ فارسی عمید
[عربی: مِفرش، جمع: مفارش] [قدیمی] mafraš ۱. هرچیز گستردنی.۲. جای پَهن کردن فرش.
-
طنفسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طُنفُسة و طَنفَسَة، معرب، مٲخوذ از فارسی: تنبسه] [قدیمی] tanfase ۱. بساط؛ گستردنی؛ فرش؛ زیلو.۲. حصیر.