کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گز و پیمان کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پر و پیمان
لغتنامه دهخدا
پر و پیمان . [ پ ُ رُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) خانه ٔ پر و پیمان ؛ دارای آذوقه ٔ بسیار. انباری پر و پیمان ؛ انباری پرآذوقه و ممتلی .
-
طاعت و پیمان
فرهنگ گنجواژه
وفای به عهد.
-
عهد و پیمان
فرهنگ گنجواژه
پیمان.
-
پُر و پیمان
فرهنگ گنجواژه
سرریز، لبالب.
-
پیمان و پیمانه
فرهنگ گنجواژه
عهد و عهدشکنی.
-
ذرع و پیمان
فرهنگ گنجواژه
واحد سنجش. ذرع و پیمان کردن= سنجیدن.
-
عهد و پیمان
واژهنامه آزاد
قول- (قرار)-قسم
-
پرواری کردن و ذبح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لحم البقر
-
عر و تیز کردن
لغتنامه دهخدا
عر و تیز کردن . [ ع َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر و صدا و داد و بیداد راه انداختن . هارت و پورت کردن . (از فرهنگ لغات عامیانه ). عربده کشیدن و بد حرفی کردن ، و آن بر سبیل استهزاء و تمسخر گفته می شود چنانکه گویند: مرتباً داد میزد و عر و تیز می کرد، می...
-
کام و زبانه کردن
لغتنامه دهخدا
کام و زبانه کردن . [ م ُ زَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با اسکنه جایی در چوب پیدا کردن و چوبی سرپهن و تیز در میان آن جا فروبردن . آنجای را کام و آن چوب نهاده را زبانه گویند. (یادداشت مؤلف ).
-
گریه و زاری کردن
لغتنامه دهخدا
گریه و زاری کردن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ وُ ک َ دَ] (مص مرکب ) گریه کردن توأم با آه و ناله . شیون کردن : و این جادوان دست بریده پیش آن جادوان گریه و زاری کردند و گفتند اگر شما بفریاد ما نرسیدما خود را هلاک کنیم . (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ سعید نفیسی ). چون ش...
-
گفت و گو کردن
لغتنامه دهخدا
گفت و گو کردن . [ گ ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هنگامه کردن . (آنندراج ). بحث . مجادله . مشاجره : در کشتنم ملاحظه از هیچکس مکن من کیستم که بر سر من گفت و گو کنند. سنجر کاشی (از آنندراج ).یارا نه با رقیب بسی گفت و گو کنم تا در میان تفحص احوال او کنم .غز...
-
کش و رو کردن
لغتنامه دهخدا
کش و رو کردن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ / روُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به چرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. به حیله دزدیدن و چنانکه نبینند بجستن . دزدیدن و گریختن . کش رفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
گرد و خاک کردن
لغتنامه دهخدا
گرد و خاک کردن . [ گ َ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار کردن . گرد افشاندن . || مجازاً برآشفتن . سخن به درشتی گفتن . غضبناک شدن .
-
نشست و برخاست کردن
لغتنامه دهخدا
نشست و برخاست کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معاشرت کردن . رفت و آمد داشتن . || هم نشینی کردن . مصاحبت . رجوع به نشست و برخاست شود.