کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گز و نیم گز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گز و نیم گز کردن
لغتنامه دهخدا
گز و نیم گز کردن .[ گ َ زُ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را پیمودن به گز. چیزی را اندازه گرفتن . گز کردن . رجوع به گز شود.
-
واژههای مشابه
-
گِز گِز
لهجه و گویش بختیاری
gez-gez 1. کم نور؛ 2. چراغِ کم نور.
-
گُن گَز
لهجه و گویش بختیاری
gon-gaz ow-borrak .
-
آب گَز
لهجه و گویش تهرانی
میوه فاسد شده یا آب دیده
-
گَز علفی
لهجه و گویش تهرانی
دارویی گیاهی
-
جستوجو در متن
-
نیم گزی
لغتنامه دهخدا
نیم گزی . [ گ َ ] (اِ مرکب ) نیم گز. رجوع به نیم گز شود. || (ص نسبی ) آنچه اندازه اش معادل نیم گز باشد. که طولش نیم گز باشد: پشتی نیم گزی . قالیچه ٔ نیم گزی . چوب نیم گزی .
-
ذرع
لغتنامه دهخدا
ذرع . [ ذَ ] (ع اِ) گز. ارش . رش . ساق دست . || ذرع ، چون مطلق گویند معادل شانزده گز است یعنی یک متر وچهار صدم یک متر و در ذرع شاه یک متر و دوازده صدم یک متر است (و بیشتر در تبریز متداول است ) و ذرع مقصر. مساوی یک متر و چهار صدم یک متر است . (و آن در...
-
ذرع
فرهنگ فارسی معین
(ذَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن پارچه و مانند آن با ذراع . 2 - (اِ.) واحدی برای طول ، برابر با 04/1 متر، گز. ؛~ نکرده پاره کردن کنایه از: نیندیشیده و نسنجیده عمل کردن . ؛ ~ُ پیمان کردن اندازه گرفتن ، گز کردن .
-
قفیز
لغتنامه دهخدا
قفیز. [ ق َ ] (معرب ، اِ)یکصدوچهل وچهار گز از زمین . (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام از منتخب اللغة). من الارض ، قدر ماءة و اربع و اربعین ذراعاً. (اقرب الموارد). این لفظ در تکلم ایران هست لیکن معنی عامی ندارد بلکه در هر ولایتی مقداری است . (فرهنگ نظام ). ...
-
شورگز
لغتنامه دهخدا
شورگز. [ گ َ ] (اِ مرکب ) قسمی از درخت گز که شوره گز نیز گویند. (ناظم الاطباء). نوعی از درخت گز است که در شوره روید و آن را به عربی اثل گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). شورگژ. شوره گژ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شوره گز شود.
-
بجم
لغتنامه دهخدا
بجم . [ ب ُ ] (ع اِ) ثمرةالطرفاء. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ثمره ٔ درخت گز است که نام دیگرش گز مازک است و لفظ مذکور معرب از زبان قبطی مصر است . (فرهنگ نظام ). ثمر اثل . گز مازک است که میوه ٔ درخت گز باشد. (انجمن آرای ناصری ). گز نازک (؟) که ثمر درخت گز ب...
-
ازادماهی
لغتنامه دهخدا
ازادماهی . [ اَ ] (اِ مرکب ) آزادماهی . بزرگترین نوع ماهی فلس دار است که در دریای خزر باشد. روی بدن نوع تابستانی آن نقطه های سیاه دیده میشود. گوشت آن بسیار لذیذ است . درازای وی از یک گز تا یک گز و نیم و وزن آن بین سه تا بیست وشش کیلو باشد. (مجموعه ٔ ...
-
افزار
لغتنامه دهخدا
افزار. [ ] (اِخ ) محلی است بمساحت 62هزار گز در 15هزار گز از قریه ٔ نیم ده الی تنگه کلا و از من کنو الی کردل . حدود آن از شمال بلوک قیر و کارزین از مشرق جویم از جنوب خنج از مغرب محله اربعه است . هوایش گرم محصولاتش غلات ، پنبه ، برنج ، تنباکو، خرما و م...